نشستهای مرکز حافظ شناسی
سیصدوپنجاهمین نشست حافظانه «حافظشناسی در غرب»
سیصدوپنجاهمین نشست علمی مرکز حافظشناسیـکرسی پژوهشی حافظ
«حافظشناسی در غرب»
شست علمی «حافظشناسی در غرب» از مجموعه نشستهای مرکز حافظشناسی عصر روز چهارشنبه ۱۳ تیر در سرای سخن برگزار شد.
این نشست با همکاری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز اسناد و کتابخانهی ملی برگزار شد، و به گفتگو با دکتر حسن جوادی اختصاص داشت. ابتدا ویدئوی ضبطشده از گفتگوی دکتر جواد دهقانیان با این پژوهشگر، مترجم و استاد بازنشستهی دانشگاه برکلی برای حاضران پخش شد.
در آغاز این گفتگو دکتر جوادی دربارهی زندگی شخصی و علمی، تألیفات و پژوهشهای خود توضیح داد.
سپس در پاسخ به این پرسش که چرا در غرب، مولانا از حافظ شناختهشدهتر است، گفت: «شعر حافظ ترجمهناپذیر است، چون زبانی پرایماژ و لطیف دارد. حافظ برای ایرانیها شبیه شکسپیر برای انگلیسیها و گوته برای آلمانیهاست. حافظ برای اروپاییها هم شناختهشده است اما ترجمههای دیوانش حق مطلب را ادا نمیکند».
دکتر جوادی با استناد به نمونههایی از ترجمههای مختلف بعضی از بیتهای حافظ، شیوههای ترجمهی آنها را مقایسه کرد و نشان داد چگونه بخشهایی از زیباییهای زبانی و محتوایی سخن حافظ در ترجمه از دست میرود.
او یادآوری کرد: «غزل، به دلیل نداشتن پیوند معنایی ابیات کمتر تن به ترجمه میدهد. قالبی است که با روحیهی ایرانی تناسب دارد اما برای فرهنگ غیرایرانی چندان دریافتنی نیست».
دکتر جوادی در پاسخ به این پرسش که کدام مترجم، ترجمهی بهتری از شعر حافظ ارائه کرده است، گفت: «بعضی مترجمان همهی دیوان را و بعضی، گزیدهای از غزلها را ترجمه کردهاند. گرتورد بل ترجمهی خوبی انجام داده و مقدمهی ارزشمندی دربارهی دورهی حافظ نوشته است.
دیک دیویس هم مخصوصاً به این دلیل که خودش شاعر است از عهدهی ترجمه بهخوبی برآمده است.
دکتر دهقانیان، عضو هیئتعلمی بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و مدرس مرکز حافظشناسی دربارهی وضعیت حافظشناسی و ادبیات فارسی در دانشگاههای غرب نیز پرسشهایی مطرح کرد.
در پایان نشست، گفتگوی تصویری برخط با آقای دکتر جوادی انجام گرفت و تعدادی از حاضران پرسشهای خود را دربارهی ترجمهی دیوان حافظ از آقای دکتر جوادی پرسیدند.
سیصدوچهل ونهمین نشست حافظانه رونمایی و نقد کتاب «حافظ و رود جادو»
سیصدوچهل ونهمین نشست علمی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ
رونمایی و نقد کتاب «حافظ و رود جادو»
کتاب «حافظ و رود جادو» اثر دکتر فرزام پروا در سیصدوچهل ونهمین نشست علمی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ رونمایی و نقد شد.
سیصدوچهل ونهمین نشست علمی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ که به رونمایی و نقد کتاب «حافظ و رود جادو» اختصاص داشت، روز دوشنبه 24مردادماه، در سالن غزل مجموعه تالار حافظ برگزار شد.
در این نشست که با همکاری مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس ترتیب یافت، ابتدا دکتر مسعود حسینچاری، استاد روانشناسی دانشگاه شیراز، به معرفی و نقد کتاب حافظ و رود جادو پرداخت.
حافظ و رود جادو تلاش هوشیارانهای است برای ورود به ناهوشیاری و رمزآلودی و جادویی
وی با بیان این مقدمه که این کتاب همانطور که از نامش پیداست، رازآلود است، اظهار کرد: اگر قرار باشد در آینده کسانی که با روانشناسی آشنایی ندارند، آن را بخوانند، باید شرحی بر آن نوشته شود.
او ادامه داد: برای فهم هرمتنی باید الفبای آن یا واژگان کلیدی آن را فهم کنیم، از همینرو بر کلیدواژههایی که دکتر پروا به کار گرفته است، تأمل خواهیم کرد و افزونبر این، برای فهم رود جادو ما مقدماتی از زبانشناسی را هم نیاز داریم.
دکتر حسینچاری با بیان اینکه درخصوص واژههایی چون ناخودآگاه، ناخودآگاه جمعی، رود و جادو و… در این متن باید اطلاعاتی داشته باشیم تا بتوانیم با این متن ارتباط برقرار کنیم، گفت: گاهی خود نویسنده در این کتاب دست ما را میگیرد و نشانهای برای فهم این کلیدواژهها به دست ما میدهد.
وی افزود: نویسنده کتاب، اسم خاص و آینهی شفافی که حافظ نمیخواسته به کسی نشان بدهد، آینهای که در متن کل غزلیات تکه تکه شده بوده را یافته و در کنار هم نهاده است. همچنین این کتاب مدعی این نیست که میخواهد با روانکاوی، حافظ را بفهمد؛ بلکه میخواهد از حافظ استفاده کند برای عمق در روانکاوی و این ویژگی خوب این کتاب است.
عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز اظهار کرد: در کتاب حافظ و رود جادو، آن عنصر غایب و همهجا حاضر، پیدا میشود و با شواهدی از خود غزلیات حافظ در برابر ما مینشیند و این نشاندهندهی روند علمی در این کتاب است. سپس ذهن خواننده را به این نقطه رهنمون میکند که آیا در زندگی من هم حاضر غایب هست؟ در یک کلام، رود جادو تلاش هوشیارانهای است برای ورود به ناهوشیاری و رمزآلودی و جادویی.
سپس منصور پایمرد، حافظپژوه و مدرس مرکز حافظشناسی به معرفی و نقد کتاب یادشده پرداخت و توضیح داد: کتاب حافظ و رود جادو با مقدمهای بهقلم استاد بهاءالدین خرمشاهی و پیشگفتاری و پیشدرآمدی از نویسنده آغاز میشود. استاد خرمشاهی در تعریف کتاب می نویسد: «سالیان سال بود کتابی دربارهی اندیشه و هنر و درواقع شعر و شخصیت حافظ، به این ژرفی و حتی شگرفی نخوانده بودم» (ص 18). کتاب نامبردده ده فصل دارد که درپایان با یک پیگفتار خاتمه مییابد.
فصول خواندنی کتاب حافظ و رود جادو، فصل ششم و هفتم است
وی یادآور شد: دکتر فرزام پروا، نویسندهی کتاب حافظ و رود جادو، روانپزشک و روانکاو است و از منظر تخصص خود، شعر حافظ را مورد بررسی قرار داده است که در حوزهی مباحث حافظپژوهی، این نگاه تازگی دارد.
از نظر پایمرد، کتاب حافظ و رود جاری دارای این محسنات و امتیازات نیز هست که از منظر تازهای به موضوعات معتنابه حافظپژوهی پرداخته است؛ بیشتر به چگونهگفتن حافظ پرداخته تا چه گفتن او؛ نویسنده کارش روشمند است و میکوشد به روشی که به آن متعهد است وفادار بماند؛ نویسنده از حوزههای مختلف دانش و هنر چون روانکاوی، زبانشناسی، ادبیات، قرآنپژوهی، موسیقی، نمایشنامه و… برای بیان مقصود خود سود برده است.
وی تأکید کرد: فصل ششم و هفتم کتاب حافظ و رود جادو از فصول خواندنی این کتاب محسوب میشود.
پایمرد ادعای اصلی نویسنده را که «حضور غایب شمس بهعنوان نقطهی مرکزی شعر حافظ است» مورد نقد قرار داده و ضمن ارائهی دلایلی در پی اثبات این نکته است که لفظ شمس در شعر حافظ غایب نیست (دوبار لفظ شمس به کار رفته است) و به استثنای شعر مولانا که شمس تخلص شعری و نام مرادش بوده است، در آثار دیگر شعرای قبل و همعصر حافظ نیز، بسامد این لفظ بسیارکم است و گاه اصلا به کار نرفته است و حافظ در این زمینه، حتی اگر هیچ هم لفظ شمس را در شعرش به کار نبرده باشد، از یک هنجار و روال طبیعی زبانی و ادبی تبعیت کرده است.
کتاب حافظ و رود جادو انعکاس پیوند زبانشناسی، روانکاوی و ادبیات است
آخرین سخنران این نشست، دکتر جلیل اعتماد، پژوهشگر پسادکتری روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بود که در مقدمهی سخنان خود گفت: با یک اثر دورانساز مواجه هستیم که هم بازنمای یک پژوهش اصیل در حیطهی ادبیات و هم در حیطهی روانکاوی است و بلکه انعکاس پیوند زبانشناسی، روانکاوی و ادبیات است.
وی بیان کرد: در عنوان کتاب، نویسنده از حداکثر امکانات مفهومی استعارهی «رود» برای بیان «جاری ناخودآگاهی» بهره برده است. زیر و زبری رود، جاریبودن، از گذشته آمدن، طراوتداشتن، شکستن و صیقلدادن، اثر پذیرفتن از کف و از محیط، فراز و نشیب داشتن و .. ازجملهی آن امکاناتی است که از کلمهی رود برای فهم جریان حروف در ناخودآگاهی استفاده شده است.
دکتر اعتماد در معرفی کتاب حافظ و رود جادو گفت: کتاب با مسائلی آغاز کرده که از آن جمله «درک رخداد لذت ادبی از دیوان غزل حافظ» و «فهم ملزومات زبانی امکان ظهور شاعری همچون حافظ» است. دعاوی این کتاب شامل چندین ادعای اصلی است که از آن جمله «ناخوداگاه همچون یک زبان ساختاربندی شده است» و «غزل به موسیقی استحاله یافته» و از مهمترین آنها اینکه «نام شمس در دیوان حضور غیابی دارد و بهشکل حروف بازگشته است».
وی اظهار کرد: برای فهم کتاب مهم است که به پیشفرضهای ضمنی آن توجه داشته باشیم که یکی از آنها از حیث معرفتشناختی است و به پارادایم «حقیقت به مثابهی ناپوشیدگی» ارجاع دارد.
پس از رونمایی از کتاب حافظ و رود جادو، دکترپروا چنددقیقهای دربارهی اثر خود سخن گفت و در مقدمه بیان کرد: برای رفع نقیصهی کتابهای مربوط به لکان که میتوانند پیشزمینهی مطالعهی این کتاب باشد، من یک کتاب نوشتهام باعنوان «درسگفتارهای لکان» و یک کتاب ترجمه کردهام با نام «درسنامهی لکان کمبریج».
کتاب حافظ و رود جادو در درجه اول روانکاوی شعر حافظ است
نویسندهی کتاب حافظ و رود جادو اظهار کرد: من چیزی را به خواننده تحمیل نکردهام، من در مقام یک روانکاو متوجه شدم که دالی از غزلیات خواجه غایب است (شمس) که نام خاص خواجه است و حذف این دال، بنابر اصل بازگشت واپسزده، فراوانی حروف شین و سین را در دیوان افزایش میدهد. بعدا فهمیدم فراوانی بیشتر این دو حرف در غزلیات خواجه، مورد توجه استاد شفیعی کدکنی هم قرار گرفته و حل این معما را از روانشناسان خواسته بودند.
دکتر پروا بیان کرد: در بسیاری از موارد من پژوهشم را با راهنمایی خود خواجه حافظ پیش بردم. مثلا این بیت از خواجه که میگوید: «چو من ماهی کلک آرم به تحریر/ تو از نون و القلم میپرس تفسیر» به من نشان داد تفسیر شعر حافظ بایستی با ارجاع به قرآن و خصوصا حروف مقطعه انجام شود.
نویسندهی حافظ و رود جادو ادعا کرد: این کتاب در درجهی اول روانکاوی شعر حافظ است تا روانکاوی شاعری به نام حافظ، گرچه از پژوهش اول میتوان راهی کوچک به پژوهش دوم یافت.
سیصدوچهلوهشتمین نشست حافظانه «تاثیر اندیشههای ابنعربی بر حافظ و شیراز عصر او»
سیصدوچهلوهشتمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«تاثیر اندیشههای ابنعربی بر حافظ و شیراز عصر او»
سیصدوچهلوهشتمین نشست علمی مرکز حافظشناسی با عنوان «تاثیر اندیشههای ابنعربی بر حافظ و شیراز عصر او» روز چهارشنبه، 29 تیرماه در سالن منتظری برگزار شد. در این نشست که با همکاری مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس برگزار شد، دکتر محمدرضا خالصی به تبیین ارتباط حافظ با اندیشههای ابنعربی پرداخت.
دکتر محمدرضا خالصی با این مقدمه که بحث از وحدت وجودی بودن حافظ بسیار چالش برانگیز است، سخنرانی خود را آغاز کرد. او گفت «این بحث موافقان و مخالفانی دارد، اما من میکوشم بهصورت علمی به آن بپردازم.» خالصی بحث مستدل خود را در چند بخش ارائه کرد. در بخش اول به اطلاعات کمی که از حافظ دردسترس است، اشاره کرد. خالصی گفت: «اطلاعات ما از حافظ کم است. آنچه از او میدانیم از محمد گلندام نقل شده است. مقدمهی گلندام بر اشعار خواجه هم بسیار مشهور است و امروز کوچکترین تردیدی در آن نداریم. گلندام در مقدمه میگوید حافظ خودش نخواسته اشعارش را جمع کند. در مقدمهی گلندام و نخستین منابعی که درباره حافظ نوشته شده، او را با القابی چون مولا و مولانا نام بردهاند. دیوانی که 50 سال بعد از حافظ جمع آوری شده، او را مولانا الاعظم میخواند. ما میدانیم مولا و مولانا القابی است که برای اهل فضل بهکار میرفته است. این را هم بیفزایم که یکی از منابع مهم در پژوهشهای فرهنگی القاب است؛ زیرا لقب، طبقهی اجتماعی فرد را مشخص میکند. پس حافظ که در زمانهی خودش به این القاب مشهور است، اهل فضل و دانش است.»
خالصی در بخش دوم سخنانش به ابنعربی پرداخت. ابن عربی پایهگذار مکتبی است که پس از او بسیار گسترش پیدا کرده. گفتههای او چنان عمیق و عظیم است که حتی خیلی از عرفا او را درک نکردهاند. در بیان عظمت او به تعداد آثارش اشاره کرد. ابن عربی حدود 500 جلد کتاب دارد و فصوص الحکم که یکی از آثار اوست، حدود 100 شرح دارد. ابن عربی بزرگترین نویسندهی عارف جهان اسلام است. نظام فکری ابنعربی براساس کشف و شهود عرفانی شکل گرفته است. وی در سخنانش به فصوص الحکم و فتوحات مکیه استناد کرد. برای فهم فصوص باید ابتدا فتوحات را خواند. تالیف فتوحات حدود 30 سال طول کشیده است. این کتاب بدون شک دایرهالمعارف عظیم عرفان نظری است.
خالصی برخی از کلیدواژههای مهم جهانبینی ابنعربی را برشمرد که عبارتند از: وحدت وجود، نظریهی خلع و لبس که مکمل وحدت وجود است، نظریهی عشق، فرق بین احدیت و واحدیت، اسم و مسمی و حضرات خمس، فیض اقدس و فیض مقدس، … . او افزود برای شرح هرکدام از اینها به ساعتها زمان نیاز داریم، اما ابنعربی برای تبیین نظریه خود، از زبانی استعاری بهره میگیرد. بخشی از تمثیلهای او عبارتند از: آفتاب و ذره و آفتاب و سایه، می و جام، اسم و مسمی، دریا و موج، طوطی و آینه، معشوق و عاشق و عشق، … . نوشتههای ابنعربی به زبان اشاره است. برای فهم معانی آن باید این اصطلاحات و تمثیلها را بهدرستی فهمید.
خالصی در بخش سوم سخنانش به شیراز عصر حافظ پرداخت. وی گفت: «شواهد ما نشان میدهد در شیراز عصر حافظ اندیشههای ابنعربی پراکنده بوده است. عارفانی را که در عصر حافظ میزیسته اند و حافظ به ایشان ارادت داشته است را معرفی میکنم. اولین آنها امینالدین بلیانی است که 38 سال پیش از حافظ فوت کرده. امینالدین فعالیتهای اجتماعی ویژهای داشته و رابطهاش با حاکمان مراد و مریدی بوده است؛ یعنی حاکمان فارس به او ارادت میورزیدهاند و مورد احترام و ارادت خواجو و حافظ نیز بوده است. امینالدین بلیانی بر حافظ بسیار تاثیر گذاشته، اما نکتهی مهم، وحدت وجودی بودن اوست. عقاید امینالدین ارتباط وسیعی با اندیشههای بابا رکنای شیرازی دارد که شارح فصوصالحکم است. امینالدین دربارهی مفاهیمی چون فیض اقدس و مقدس، عشق از دید وحدت وجودی، اعیان ثابته و انسان کامل مطلبی دارد. دومین نفر خواجو است. خواجو به بلیانی ارادت بسیار دارد. شعر حافظ هم به گواه گفتهی پژوهشگران متاثر از خواجو است. خواجو وحدت وجودی است. (خالصی در اثبات سخن خود، شعرهایی از خواجو خواند.) سومین نفرسلمان ساوجی است که بر حافظ تاثیر گذاشته. او 13 سال از حافظ بزرگتر است. به علاءالدوله سمنانی علاقهمند است و بسیار به ابنعربی توجه دارد. او مشربی وحدت وجودی دارد و حافظ بسیاری از غزلهای او را استقبال کرده. چهارمین نفر اوحدی مراغهای است که حافظ بهشدت از او متاثر است.» خالصی پس از خواندن بیتهایی از حافظ و اوحدی، او را از مهمترین شاعران و عارفانی دانست که به نشر آرای ابنعربی پرداخته است. دکتر محمدرضا خالصی در ادامه سخنانش از افرادی چون میرسید شریف جرجانی، بابا رکنای شیرازی، فخرالدین عراقی، قوامالدین عبدالله، عبدالرزاق کاشانی نام برد و در بخش پایانی سخنانش به 300 بیت از حافظ اشاره کرد که به گفته او، مضمونی وحدت وجودی دارد. در پایان، با جمع بندی سخنانش، با ذکر چهار دلیل، حافظ را عارفی وحدت وجودی دانست. ادله دکتر خالصی به این شرح است: القاب حافظ، مسئلهی ابنعربی و زیست و کتابهای او، افرادی که با حافظ مرتبطاند و با افکار ابنعربی آشنا هستند و به گونهای مروج و شارح اندیشههای او هستند، برخی ابیات حافظ که مضمونی وحدت وجودی دارد.
سیصدوچهلوهفتمین نشست حافظانه «جام می و خون دل؛ درنگی بر تقابل گفتمانی غزالی و حافظ»
سیصدوچهلوهفتمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«جام می و خون دل؛ درنگی بر تقابل گفتمانی غزالی و حافظ»
سیصدوچهلوهفتمین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی عصر سهشنبه، سیویکم خردادماه برگزار شد. عنوان این نشست «جام می و خون دل؛ درنگی بر تقابل گفتمانی غزالی و حافظ» بود که با سخنرانی دکتر سیدمهدی زرقانی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد ترتیب یافت. وی در این نشست، به تقابل گفتمانی حافظ و غزالی پرداخت.
او در مقدمه سخنان خود گفت: اشارتی صریح در متن غزلیات حافظ دال بر تقابل گفتمانی با غزالی وجود ندارد؛ اما نشانههایی هست که میتوان از آنها برای تبیین این تقابل سود جست. ویژگی سبکی حافظ چنین است که هر اشارت یا بخش زیادی از نشانههایی که نشاندهندهی متنهای پیشین و مؤثر بر غزل اوست حذف می کند و با وجودی که شاعران بسیاری هستند که حافظ از آنها تأثیر گرفته، اما کدهای زبانشناسی مانند نام شخص که مؤید این تأثیر باشد، دیده نمیشود.
دکتر زرقانی برای نشاندادن تقابل دو گفتمان حافظ و غزالی صرفنظر از اینکه اینها چقدر از هم یا برهم تأثیر داشتند، از دو کلیدواژه بهره گرفت: لذت و زیبایی. سپس با اشاره به اینکه تمرکزش در این بررسی بر «کیمیای سعادت» است، گفت: «غزالی لذت را به لذتهای معنوی معطوف میکند و لذتهای مادی و بدنی برای او حالت فرعی و آمادهسازی دارد؛ او نمی تواند لذتهای مادی را انکار کند چون او به نظام احسن معتقد است؛ بنابراین به این لذتها جنبهی فرعی و در خدمت چیز دیگر، میدهد. معنادهی به جمال در نگاه غزالی ارتباطی با فعالیتهای بدنمندانهی ما ندارد و در نگاه او اصالت با زیبایی و لذت معنوی است. لذت و زیبایی مادی اگر نقش معین داشته باشد و در چارچوب شریعت باشد، مطلوب است. گفتمان غزالی مبتنی بر زهد است اما زهد به معنای ریاضت بدن، پرهیز از دنیا، اصالت روح و اصالت آخرت. او چنین تصویری از جمال ارائه می دهد و استعارهی خون دلی که من برای معرفی گفتمان غزالی در بحث زیبایی و لذت انتخاب کردم، نشان میدهد که اگر با دستگاهی که او پیشنهاد میدهد پیش بروید، همیشه در حال زجرکشیدن و رنج کشیدن بدنی هستید. اما زهد غزالی به تعبیر حافظ زهد عبوس و ملال آور می شود؛ چون زیبایی بدنمندانه را کاملا به حاشیه میبرد یا موضع تندی در برابرش میگیرد».
استاد دانشگاه فردوسی مشهد در بخش دوم سخنان خود، به گفتمان حافظ پرداخت. او با تأکید بر این نکته که در روزگار حافظ گفتمان تصوف، به اوج و عمل رسیده است، گفت: «حافظ نقطهضعف این گفتمان را نشان میدهد؛ بنابراین تفسیری تازه از زندگی ارائه میکند که نقطهی مقابل گفتمان کیمیای سعادت است. در زهد حافظانه بهرهگیری تاموتمام از آنچه داریم و چشم و دل سیرشدن معنا پیدا میکند. او تعریف و تفسیر دیگری از زهد ارائه کرده که اتفاقا خیلی بدنمندانه است. زهدی که اگر برای شما محدودیتی قائل میشود برای رسیدن به حتی لذت دنیایی بیشتر است نه لذت اخروی. حافظ با غزالی که میگوید لذت دنیا را کنار بگذار تا لذت آن دنیا نصیبت بشود، موافق نیست. برعکس میگوید: ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد/ کسی که سیب زنخدان شاهدی نگزید. حافظ در راستای بازگرداندن زیبایی و لذت بدنمندانه به زندگی انسان ایرانی چند کار انجام داده است: اول اینکه بر لذت مادی و محسوس در سرتاسر دیوان فراوان تمرکز کرده است و دوم لذت و زیبایی که در نگاه غزالی غیبتش حس میشود در دیوان حافظ بدنمندانه هم میشود.
اتقافی که در دیوان افتاده چرخش نگاه از بدن (به مثابه امر شر و مرکز نفسانیات شیطانی و درنتیجه سامانه فکری بدن ستیزانه) به بدن به مثابه امر زیبا و قدسیشده و قابل احترام است. درواقع در دیوان حافظ زیبایی و لذت در هیئتی مطرح میشود که خواننده احساس میکند زیبایی و لذت فینفسه گناه نیست و این درست نقطه مقابل نگاه غزالی است که با اصالتدادن بیشاز حد به زیبایی معنوی و تقابل بدن و روح این حس را به خواننده میدهد که زیبایی و لذت به خودی خود و فی حد نفسه گناه است».
گفتنیست، این نشست که از سلسلهنشستهای ماهانهی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ بود با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و مدیریت فرهنگی این دانشگاه برگزار شد.
سیصدوچهلوششمین نشست حافظانه «بررسی و نقد کتاب زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان»
سیصدوچهلوششمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«بررسی و نقد کتاب زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان»
مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ، سیصدوچهلوششمین نشست علمی حافظانهی خود را که به بررسی و نقد کتاب «زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان» اختصاص یافت، در تاریخ ۳۰بهمنماه، باحضور مجازی جمعی از ادبدوستان برگزار کرد.
کتاب زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان، نوشتهی منصور پایمرد از مجموعهی دوسده سخنوری است که ازسوی نشر خاموش در سال ۱۳۹۸ منتشر شد.
این کتاب که از محصولات پژوهشی مرکز حافظشناسی بهشمار میرود، ازسوی دکتر رضا رستگاری، حافظپژوه و مدرس مرکز حافظشناسی و دکتر علیرضا مظفری، استاد زبان وادبیات فارسی دانشگاه ارومیه بررسی و نقد شد.
منصور پایمرد، نویسندهی کتاب، در ابتدای نشست ضمن سپاسگزاری از منتقدان، به بیان اهداف تألیف این کتاب و شیوهی نگاش آن پرداخت.
بهگفتهی پایمرد، این کتاب برای بخش مطالعاتی ساخت سریال خورشیدهای سهگانه آماده شده است و ضرورت پژوهشی آن، به قلت اطلاعاتی که از زندگی حافظ موجود است، مربوط میشود؛ زیرا اطلاعاتی که از زندگی حافظ داریم، تقریبا هیچ است و جز نامش، در تمام موارد دربارهی زندگی او اختلاف نظرهایی وجود دارد.
پایمرد دربارهی چگونگی تدوین کتاب نیز توضیح داد: شرط نوشتهی کتاب این بود که از تخیل و اعمال ذوق و سلیقه دوری کنم و داستانهای ساختگی دربارهی حافظ را که حتی به کتابهای معتبر نیز راه یافته است، کنار بگذارم. برای نوشتن چنین کتابی با توجه به سکوت تذکرهها، اشعار خود حافظ تنها مأخذ معتبر بود و از میان تمامی اشعار، آنها که اشعار نشانهدار تاریخی خوانده میشود، تنها مرجع معتبر است.
وی افزود: در دیوان حافظ سه دسته غزل نشانهدار تاریخی داریم: اول، غزلی که با توجه به قراین موجود در آن، میتوان به سال سرودن آن نزدیک شد؛ قراینی مانند نام پادشاه، وزیر و حادثه تاریخی و… قراینی که محدودهی سرایش شعر را به دست میدهد. دوم، اشعاری که گرچه صراحت دستهی اول را ندارد، اما با درصدی خطا میتوان دربارهی تاریخ سرایش آن نظر داد؛ مانند غزلهایی که در روزگار امیرمبارزالدین سروده شده است؛ همانند غزل «در میخانه خدایا ببستند خدایا مپسند…» که با توجه به فحوای کلام، اغلب حافظپژوهان دربارهی سال سرایش این غزل اتفاقنظر دارند و سوم، غزلهایی که در تعیین تاریخ سرایش آنها پای ذوق و سلیقه به میان میآید؛ زیرا قرینهی محکم و مؤکدی ندارد. در این غزلها هرکس ممارست طولانی با شعر حافظ داشته باشد، با توجه به سبک سخن حافظ میتواند اشارههای ظریفی بیابد، اما درنهایت پا از دایرهی احتمال و حدس بیرون نمیآید.
این حافظپژوه در ادامه اظهار کرد: کتاب زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان، بیشتر براساس اشعار دستهی اول و در مرحلهی دوم، اشعار دستهی دوم نوشته شده و در آن، استناد به دستهی سوم کم بوده است.
پایمرد گفت: زندگی حافظ چنانکه شعرش گواهی میدهد با دربار در پیوند بوده است و در پارهای موارد در شکلگیری شعرش نقش داشته است. به همین دلیل برای فهم شعر او ناگزیریم به وقایع روزگار او رجوع کنیم و هدف از این رجوع، فهم بهتر شعر حافظ و تاریخ زندگی اوست و نه به دستدادن گزارش تاریخی.
نویسندهی کتاب زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان اظهار کرد: من در تدوین این کتاب کوشیدهام تمامی منابع را ببینم؛ بنابراین نظر پژوهشگران دیگر را سنجیدهام و با محکزدن و نقد، نظر نهایی که گاه تأیید حرف ایشان یا اصلاح آن بوده است را آوردهام.
وی در پایان توضیح داد: این کتاب در 21 فصل فراهم آمده است؛ ابتدا به شناساندن شیراز و بعد زندگی شخصی حافظ پرداختیم و بعد به مسائل دیگر زندگی حافظ مانند شعرهایی که در زمان سلطنت شیخ ابواسحاق سروده شده و… .
پایمرد با خوانش، چندسطری از سخن پایانی کتاب گفت: این کتاب دربارهی روابط اجتماعی حافظ و روزگار او موفق بوده و نمیتوان دربارهی این مطلب یا دربارهی زندگی شخصی حافظ و سیر اندیشگانی او چیز دیگری به آن افزود.
در ادامه، دکتر علیرضا مظفری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه که نامی آشنا در عرصهی حافظپژوهی دارد و در این زمینه دو کتاب به نامهای وصل خورشید و خیل خیال نگاشته است؛ نتایج خود را از بررسی کتاب ارائه داد و نقد خود را بیان کرد.
او گفتههای خود را با اشاره به بینش و توانایی پایمرد در زمینهی حافظپژوهی و نامبردن از پژوهشهای پیشین او آغاز کرد. به گفتهی دکتر مظفری، پایمرد کوشیده است با تکیه بر سه دسته شعر به ترسیم زندگی حافظ بپردازد. او با اولویتدادن به دودستهی اول کوشیده است، در دام ذوق و سلیقه نیفتند.
او اظهار کرد: پایمرد در این بررسی، حافظ را در عرصهی جغرافیایی فارس، شیراز و یزد و سپس در عرصهی زمانی و تاریخی سدهی هشتم جستوجو کرده است.
دکتر مظفری یکی از محسنات کتاب زندگی حافظ شیرازی بر پایه اشعار نشانهدار تاریخی دیوان را سبک نگارش شیوا و بدون تعقید آن دانست که مشتاقان حافظ را برای خوانش بیشتر کتاب ترغیب میکند.
وی افزود: پایمرد برای نوشتن این کتاب 90منبع را بررسی کرده و فهرست اشعار حافظ را به انتهای کتاب افزوده است؛ اما اگر این اشعار براساس حروف الفبای آغاز یا پایان ابیات تنظیم میشد، کار را برای خواننده بسیار آسانتر میکرد.
استاد ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه با طرح این مسأله که اولین سؤالی که ذهن مخاطب را درگیر میکند این است که چرا چنین کوششی برای ترسیم زندگی حافظ صورت گرفته؟ و آیا بهدلیل عظمت حافظ است یا اینکه اطلاعات اندک، پژوهشگر را به این سمتوسو کشانده؟، توضیح داد: با توجه به اینکه کتابهایی چون «تاریخ عصر حافظ» و بسیاری از پژوهشهای دیگر، به شأن و سال سرایش برخی از غزلهای حافظ پرداختهاند، قلت آگاهی از نوع تذکرهای انگیزهی اصلی بوده، هرچند شأن و عظمت حافظ در تشدید این انگیزه بیشتر بوده است.
وی اظهار داشت: افسانهپردازی و غلو در سنت تذکرهنویسی ما و تلاش حافظ برای زدودن رنگ شخصی از اشعارش، سبب قلت دانستههای ما دربارهی او شده است.
دکتر مظفری در ادامه با طرح پرسشی دیگر مبنیبر اینکه آیا نگارش چنین کتابی برای حافظ موجه است و اگر هست این نوع نوشتن را تا کجا باید ادامه داد؟ توضیح داد: بزرگترین مشکلی که چنین پژوهشهایی به وجود میآورد این است که ذهن خواننده را در جستوجوی معانی تازه متوقف میکند. یعنی وقتی پایمرد می گوید حافظ فلان غزل را در فلان تاریخ و مناسبت سروده است، آن غزل را به حادثهای خاص محدود میکند؛ درحالیکه تلاش خودِ حافظ پیوندزدن تجربهای جزئی و شخصی به تجربهای کلی است. اما مثلا نحوهی تعامل حافظ با امیرمبارزالدین تعاملی شخصی و روزمره است. وقتی به سراغ دیوان حافظ میرویم، امیرمبارزالدین تبدیل به گزارهای عام شده که نظایر خود را میتواند در هر دورهای بازتولید کند.
وی ادامه داد: تمام شخصیتهای دیوان حافظ افزونبر شخصیت جزئی خود، آن نمونههای تکرارشونده هستند که در هر عصر و جامعه میتوان مصداقهایشان را یافت. غرض این است که خوانندهی دیوان حافظ نباید به دنبال اشارهی تاریخی در غزل باشد و گاهی اگر اشارهی صریح تاریخی به شخصیت یا واقعههای تاریخی شده است، یا خارج از بافت هنری شعر اوست یا مواردی است که براساس ذهنیت هنری او امکان انتقال به مفاهیم عام در آنها وجود دارد.
دکتر مظفری در ادامه قلم شیوا، استفاده از منابع، روشمندی و استدلالهای محکم را از نقاط قوت کتاب پایمرد برشمرد و گفت: اگر از برخی اشتباههای چاپی انگشتشمار یا بههم خوردن نظم کتابتی اشعار، بگذریم؛ عمدهی نقد در دو مورد کلی است: نخست آنکه نویسنده نظر خود را محدود به آن اشعاری از حافظ کرده است که پیش از او نویسندگانی چون غنی، خرمشاهی، حمیدیان و… دربارهی آن اعلامِ نظر کردهاند. هرچند که نظر ایشان را نقد کرده است. از اینرو جود پژوهشهای پیشین در زمینهی گفتههای تازه، عرصه را برای نویسنده تنگ و محدود کرده است؛ دیگر آنکه، باوجود اینکه نویسنده وعدهی پرهیز از ذوق و سلیقه در استنباط از غزلها را داده است، سخت گرفتار ذوق و سلیقه شده است. او تابع ذوق استاد حمیدیان و همایون فرخ یا تابع ذوق خود شده است.
در ادامهی این نشست، دکتر رضا رستگاری، حافظپژوه و مدرس مرکز حافظشناسی، بهعنوان دومین منتقد کتاب پایمرد، سخن خود را با مرور کارنامهی حافظپژوهی و معرفی کلی مجموعهی یازدهجلدی دو سده سخنوری آغاز کرد.
دکتر رستگاری با بیان اینکه هرکس با الفبای تحقیق آشنا باشد، میداند که پرداختن به موضوعهایی مانند موضوع این کتاب، چقدر دشوار است؛ توضیح داد: دشواری این موضوع به این دلیل است که تفکیککردن شعر از زندگی واقعی هر شاعر، کار بسیار دشواری است. از طرف دیگر زمانهی حافظ، زمانهی بسیار پرفرازونشیبی است و حافظ، هرگز به این وقایع بیتفاوت نبوده و آنها را در شعر خود بازتاب داده است؛ اما به شیوههای پوشیده و در نقاب ابهام و ایهام.
وی اظهار کرد: در این کتاب، منصور پایمرد هوشمندانه، مهمترین آراء را مطرح، تحلیل و نقد کرده است. کتاب، نثر پخته و استواری دارد و اگر خواننده در خواندن این کتاب دچار مشکل بشود، بهدلیل پیچیدگی موضوع است، نه تقریر آن.
دکتر رستگاری سخنان خود را با ارائهی پیشنهادهایی برای اصلاح چاپهای بعدی کتاب پی گرفت. پیشنهادهای او در دو دستهی محتوایی و ساختاری خلاصه میشد؛ اول اینکه نویسنده در پایان هر فصل، کتابها و مقالههایی را برای مطالعهی بیشتر به خواننده معرفی کند؛ دوم اینکه مواردی در کتاب هست که بهتر است با احتیاط بیشتری نقل بشود. مثلا در کتاب آمده قدیمیترین منبعی که لقب «خواجه» را برای حافظ به کار برده، مربوط به سال 760هجری است و این مطلب را دکتر فتوحی و دکتر افشین وفایی در سال ۱۳۸۷، در مجلهی نقد ادبی نقل کردهاند؛ اما به نظر میرسد این تحقیق کافی نیست؛ چون ما تمام منابع را بررسی نکردهایم. مثلا در دیوان بسحاق اطعمه چندینبار به حافظ لقب خواجه داده شده است.
وی همچنین در سخنان خود به برخی تاریخهای ذکر شده در کتاب اشاره کرد که با رجوع به گاهنامهی تطبیقی درست نمینماید و لازم است برای اصلاح با گاهنامه، تطبیق داده شود.
این حافظپژوه با بیان برخی ایرادهای چاپی کتاب، نقد خود را به پایان برد و افزود: کتاب پایمرد بهدلیل اینکه تفصیل دیگر کتابها را ندارد و در عین حال بسیارجدی به بحث پرداخته است، در صورت رفع برخی ایرادهای جزئی، میتواند به یکی از جدیترین کتابهایی که دربارهی حافظ نگاشته شده، بدل شود.
گفتنیست، سلسلهنشستهای (مجازی) مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مدیریت فرهنگی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و شرکت دانشبنیان ابر دراک برگزار گردید.
سیصدوچهلوپنجمین نشست حافظانه «فیلمنامههای پویانمایی بااقتباس از تکبیتهای غزلیات حافظ»
سیصدوچهلوپنجمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«فیلمنامههای پویانمایی بااقتباس از تکبیتهای غزلیات حافظ»
سیصدوچهلوپنجمین نشست علمی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ با موضوع «فیلمنامههای پویانمایی بااقتباس از تکبیتهای غزلیات حافظ» برگزار شد.
کیوان اصلاحپذیر و آبتین اصلاحپذیر که از چندی پیش، در قالب پژوهانهای در مرکز حافظشناسی، مشغول به تدوین فیلمنامههای پویانمایی براساس ابیاتی از حافظ بودهاند، پس از آمادهشدن سیوپنج فیلمنامه، در این نشست به تشریح فرایند اقتباس فیلمنامهی پویانمایی از بیتهای حافظ پرداختند.
این برنامه با سخنان آبتین اصلاحپذیر در معرفی فیلمنامههای پویانمایی آغاز شد. او دربارهی کار پژوهشی خود و پدرش گفت: بر آن شدیم تا در حین فیلمنامهنویسی، مبانی نظری این نوع فیلمنامهنویسی را براساس سه مقولهی شباهت ساختاری پویانمایی و شعر حافظ، فرضیههای تبدیل مفاهیم غیرِتصویری و غیرِروایی به تصویر و چگونگی اقتباس فیلمنامهای از اشعار حافظ را تدوین کنیم. ما در جریان مطالعات خود، به فرضیهای مستقل که دربارهی اقتباس پویانمایی از شعر حافظ باشد برخورد نکردیم؛ اما پس از نوشتن هر فیلمنامه به فرضیههایی دست پیدا کردیم که با تجربهی ما از نگارش این فیلمنامهها سازگار بود؛ بنابراین، گرچه مطالب این پژوهش از مقالات و فرضیههای پژوهشگران عرصهی زبانشناسی و پویانمایی برداشت شده است، آنچه همهی اینها را به هم پیوند داده همانا تهیهی دستورالعملی کیفی برای فیلمنامهنویسانی است که پس از ما، به نوشتن فیلمنامه براساس غزلیات حافظ خواهند پرداخت.
پس از او، پدرش، کیوان اصلاحپذیر سخن خود را با طرح چند پرسش که برای نوشتن فیلمنامههای پویانمایی آغاز کرد: چگونه استعارهی داخل شعر را در فیلمنامه ترجمه کنیم؟ آیا باید خود استعاره عینا به فیلمنامه منتقل بشود؟ آیا باید استعارهی دیگری براساس آن ساخته بشود؟ او در پاسخ به پرسشهای خود گفت: در برخی از اشعار، تصویر یا استعاره کمرنگ است و خوانده با پیامی کلی روبهرو است. در چنین بیتهایی بهتر است از روایت استفاده کنیم. چون مفهوم خیلی عمیق و نمایان است به استعارهی ضعیفی که در بیت وجود دارد، توجه نکنیم و آن مفاهیم را به صورت روایی درآوریم و برای آن داستان بسازیم.
وی دربارهی کار پژوهشی خود گفت: شعرهایی که انتخاب شدهاند، تصویر دارد. نکته اینجاست که این تصاویر شعری همراه با بازگشاهایی در شعر است؛ یعنی خواننده همچنان که تصویر را مجسم میکند، معنای آن را هم درک میکند. مثلا میکده و خانقاه را در معنایی که حافظ مراد کرده میفهمد نه میخانه و خانقاه واقعی. اما در فیلمنامه این مفاهیم باید در معنای واقعیاش تصویر شود یا در معنایی که حافظ مراد کرده؟ یک پاسخ این است که اگر حافظ این تصاویر را ساخته تا از آن معنایی را بفهمیم، پس باید به همین شکل هم در فیلمنامه بیاید و در فیلمنامه نیز باید از رمزگشاهایی استفاده کنیم تا درنهایت همان معنای مدنظر حافظ حاصل شود.
کیوان اصلاحپذیر افزود: ویژگی دیگر شعر حافظ که هنگام تبدیل به فیلمنامه متوجه میشویم این است که تصاویر حافظ سوررئال است؛ ولی وقت خواندن بیت متوجه آن نمیشویم. چون ما تصویر را میخوانیم اما تجسم نمیکنیم.
او ادامه داد: در فرایند پویانمایی ما تصمیم گرفتیم که استعارههای حافظ را عینا منتقل کنیم؛ زیرا بنا براین گذاشتیم که اگر حافظ این تصویر را ساخته و به این نتیجه رسیده که این استعاره مبنای مدنظر او را منتقل میکند، پس ما باید به رسم امانتداری همین کار را انجام بدهیم. اما این امانتداری نباید باعث نامفهومبودن بشود.
مثلا بیت «دور از رخ تو دم به دم از گوشهی چشمم/ سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت» بر فرض که طوفان را نشان دادیم، بلا را چه کنیم؟ پس ما نیازمند تصاویر معتددیم. نیاز داریم اشکی را نشان بدهیم که تبدیل به سیل میشود و… همین که اشک به سیلاب تبدیل میشود تصویری سوررئال است که هنگام نوشتن فیلمنامه خودش را نشان میدهد. اگر رئال باشد، ناچار از توضیح در خودِ فیلمنامه میشویم ولی ما این کار را نمیکنیم؛ چون استعاره مانند بالماسکه است. اگر نقاب را برداریم استعاره را معنا کردهایم و این ضریب خطا را بالا میبرد؛ بنابراین ما خود استعاره را نشان میدهیم والبته این کار دشوارتر است.
کیوان اصلاحپذیر در ادامه به تقسیمبندی فیلمنامهها پرداخت و اظهار کرد: در این پژوهش، تقسیمبندیهای زیادی دربارهی فیلمنامه انجام دادیم. برخی فیلمنامهها بهصورت سریال است. مثلا سریالهایی که در آن شخصیت ثابت است و هربار اتفاق تازهای میافتد؛ یا سریالهایی که حول یک مفهوم مانند «وجود» میگردد که در این نوع فیلمنامه از بیتهای مختلفی استفاده کردهایم. تقسیمبندی دیگری براساس سبک ساختن است؛ مثلا دربارهی مادر و کودک، پرگار، آینه و… . در برخی سریالها نیز اشکال هندسی بدون شخصیتهای انسانی استفاده کردیم، یا در نوعی دیگر، حروف را بهکار بردیم.
در نوشتن برخی فیلمنامهها «کنش» را مبنا قراردادهایم؛ زیرا در اشعاری حافظ حکم کرده و با تمامشدگی روبهرو هستیم. این کمک میکند تا از روایت استفاده کنیم. بنابراین سعی کردیم بیشتر بخشهای روایی را از این گونه شعر استفاده کنیم. برخی دیگر از فیلمنامهها توصیف وضعیت است. زیرا در دستهای از اشعار با داستانی موجهایم که اول و آخر آن افتاده و ما با یک صحنه داریم؛ بنابراین باید از روش درونمایهای استفاده کنیم؛ چراکه درونمایهای نماینگر یک مفهوم انتزاعی بهطور عمیق است. آخرین نوع، اشعار حیرانی است. در این اشعار ما با تماشا روبهرو هستیم. یعنی کسی در جایی نشسته و مبهوت نقطهای نورانی است و حرکتی در آن وجود ندارد. اینجا تسلیم، سکون، ثبات، رضایت و تماشا هست. اگر بخواهیم این را به فیلمنامه منقل کنیم، باید از عنصر سکون استفاده کنیم.
وی برای هرکدام از انوع فیلمنامه نمونههایی ارائه داد و در پایان بیان کرد: ما درمجموع سعی کردیم کار را بهصورت تجربی جلو ببریم تا مشخص شود که شعر حافظ از نظر تصویری در چه فضاهایی قابل بازنمایی است و برای کسانی که بعدا میخواهند فیلمنامه بنویسند کمکرسان باشد.
گفتنیست، این نشست که بهصورت مجازی در ادامهی سلسلهنشستهای علمی مرکز حافظشناسی ترتیب یافت، با همکاری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت فرهنگی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و شرکت دانشبنیان ابردراک برگزار گردید.
سیصدوچهلوچهارمین نشست حافظانه مفهومشناسی «نقد در ادبیات حافظ»
سیصدوچهلوچهارمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
مفهومشناسی «نقد در ادبیات حافظ»
سیصدوچهلوچهارمین نشست علمی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ، موضوع «مفهومشناسی نقد در ادبیات حافظ» روز سهشنبه 25آبانماه ۱۴۰۰ برگزار شد.
دکترحسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، بهعنوان سخنران این نشست، به مفهوم «نقد» در دیوان حافظ پرداخت.
وی در مقدمه سخنان خود گفت: مفهوم نقد را در حوزهی ادب و هنر ترجمهی critical میدانیم که اساسا کلمهای یونانی است و این به فعل کشاورزانهای اطلاق میشده است زمانیکه کشاورزان محصل دروکردهی خود را در باد پرتاپ میکردند تا باد، کاه را جدا کند، پس نقد یعنی جداکردن سره از ناسره.
وی ادامه داد: در ادبیات و فرهنگ ما نیز یکی از معنای بنیادین نقد، ارزیابی و تمیزدادن است و به همین معنی در کتابهای ابنقتیبه و جاحظ و قدامه مراد شده است؛ یعنی تمیز سره از ناسره و شعر و نثر خوب از شعر و نثری که خوب نیست. اما در فرهنگ اسلامی نقد معنای دیگری دارد. نقد به معنای امر حاضر یا امر ظاهر نیز بهکار میرود. به نظر میرسد این مفهوم از اقتصاد به فرهنگ وارد شده یا برعکس. نقد را در اقتصاد در برابر نسیه به کار میبرند. در چنین حوزه و قلمرویی منظور از نقد چیزی است که مابه ازای آن حاضر و ظاهر است. بنابراین بنیادیترین مفهومی که در حوزهی فرهنگ متاثر از این معنا میتواند به وجود بیاید، نقد حضور و نقد حاضر است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: وقتی از نقد حرف میزنیم، از امر حاضر و ظاهر سخن میگوییم درحالیکه نسیه پنهان است و مابهازای آن وجود ندارد. بنابراین وقتی نقدجان را در حافظ خواندید، منظور نقد به معنای امر ظاهر و حاضر است. آن وقت همین مسئله به معنای اندوخته و سرمایه و نقدینگی هم هست. یکی از ابعاد کاربرد مفهوم نقد در دیوان حافظ همین معنا است. نقد هم در معنای اقتصادی در نظر حافظ بوده و گاه به معنای معنوی به کاررفته.
دکتر بلخاری توضیح داد: واژهی نقد 22بار در غزلیات حافظ بهکاررفته است. در قلمرو مفهوم نقد در فرهنگ ایرانی اسلامی وقتی در مثنوی معنوی در بیان حضرت عشق میگوید: شاد باش ای عشق خوشسودای ما، چون عشق امری مجرد است و تا کسی عاشقی نکند، آن را درک نمیکند، مولانا آن را نقد میکند تا آن امر باطنی را بشکافد و ظاهرش کند. نقد در این فرهنگ به معنای افشاکردن، آشکارکردن به حضور درآوردن و ظاهرکردن امر مکنون است. استاد دانشگاه تهران با این مقدمه دربارهی تعریف نقد، به اصل سخنش وارد شد و اظهار داشت: اگر قرنهای هشتم و نهم را سدههایی بدانیم که متاثر از فضای اقتصاد، نقد را به معنای امر سرمایهای میداند، آن وقت این مسئله دور از ذهن نیست که بخش مهمی از کاربرد نقد در دیوان حافظ اشاره به همین مفهوم نقدینگی و سرمایه باشد. حافظ متاثر از فرهنگ رایج زمانه خودش، اما در قاموس خودش، یعنی در فضای عرفانی و قرآنی خودش این واژه را وارد می کند و به کارمیبرد. مبنای اثبات این مسئله دو چیز است: 1. قراین مشهود و آشکاری از واژهای اقتصادی که به هنگام کاربرد از نقد حافظ استفاده کرده؛ 2. بنا به مفهوم و بنا به آنچه هنگام خوانش این ابیات شما مفهوم آن را استنتاج میکنید که چیزی است که حاضر و ظاهر است.
دکتر بلخاری توضیح داد: در غزل مشهور «به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد/ تو را در این سخن انکار کار می نرسد»، میگوید: «هزار نقد به بازار کائنات آرند و یکی به سکهی صاحبعیار ما نرسد»، در این بیت کلمههای بازار و سکه قرینهی خوبی است که نشان بدهد جناب حافظ به این مفهوم اقتصادی نظر دارد. هرچند بیت در وصف حضرت یار است، اما حافظ برای تبیین مطلب خود از مفهوم رایج استفاده میکند. یا در ابیات دیگری چون «نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان» و «چمن حکایت اردیبهشت میگوید/ نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت» واژههای بازار و نسیه قراینی است که نشان میدهد حافظ نقد را در معنای اقتصادی و رایج خود بهکاربرده است. هرچند در ترکیب «نقد روان» در بیت «گر نقد دلم را ننهد دوست عیاری/ من نقد روان در دمش از دیده شمارم» اشک را مراد کرده است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تاکید کرد: کاربرد غالب نقد در دیوان حافظ به معنای امر حاضر و امر ظاهر است؛ چه در معنای اقتصادی آن چه در معنای عرفانی آن. مولانا هم در داستان کنیزک و پادشاه وقتی میگوید: «بشنوید ای دوستان این داستان/خود حقیقت نقد حال ماست آن»، یعنی برای شما حاضر و ظاهر میکنم آنچه دربارهی عشق و عقل پوشیده است. جناب حافظ متاثر از این معنا چنین مفهومی را به کار میبرد.
وی افزود: حافظ از دو واژهی دیگر برای نقد در معنای ارزیابی و تمیز سره از ناسره استفاده کرده است: عیار و محک. در بیت «گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری…» منظور عیاری است که میسنجد و گرانبهابودن و ارزانبهابودن دل را مشخص میکند. البته معیار، حضرت دوست است؛ زیرا عارف آنچه دارد را فی حد ذاته بیارزش میداند و توجه معشوق است که آن را ارزشمند میکند. عیار از دیدگاه حافظ در قلمرو عشق و عرفان، حضرت دوست است.
دکتر بلخاری سخنان خود را با اشاره به بیت «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/تا همه صومعهداران پی کاری گیرند» به پایان برد وگفت: در این بیت دو واژهی نقد و عیار به کاررفته. نقد در معنای ظاهر و حاضرکردن و عیار در معنای تمیز و تشخیص سره از ناسره. عیار در این بیت در معنای واژهی قرآنی فرقان است.
گفتنیست، این نشست بهصورت مجازی و با همکاری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مدیریت فرهنگی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و شرکت دانشبنیان ابردراک برگزار شد.
سیصدوچهلمین نشست حافظانه «مولانا و خواجه حافظ: میناگران سلوک الهی»
سیصدوچهلمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«مولانا و خواجه حافظ: میناگران سلوک الهی»
نشست علمی هنری «مولانا و خواجه حافظ: میناگران سلوک الهی» بهعنوان پیشاهنگ برنامههای یادروز حافظ ۱۴۰۰ برگزار شد.
نشست مشترک مرکز حافظشناسی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز که بهمناسبت روز بزرگداشت مولانا، ترتیب یافت، با عنوان «مولانا و خواجه حافظ: میناگران سلوک الهی» روز چهارشنبه، 7مهرماه 1400 برگزار گردید.
در این نشست که سیصدوچهلمین نشست مرکز حافظشناسی بود، دکتر محمدیوسف نیری شیرازی، استاد دانشگاه شیراز دربارهی اندیشهی مشترک مولانا و حافظ در باب سلوک و زندگی جامع انسان سخن گفت.
دکتر نیری در ابتدای سخنرانی خود به دو ساحت وجود انسان، یعنی واقعیت و حقیقت پرداخت.
بهگفتهی وی بعد واقعی وجود انسان، همان بعد مادی و طبیعی است که زنجیرهای این عالم آن را به خود مقید میکند. اما حقیقت وجود انسان، آن چیزی است که انسان باید به سمتش حرکت کند.
از دید دکتر نیری هرچقدر هم که عالم واقع انسان را در خود گرفتار کرده باشد، بازهم انسان لحظههایی به وجود حقیقی خود میاندیشد و میکوشد به سمت آن عروج کند و این معنای سلوک است؛ یعنی سلوک همان حرکت از واقعیت به سمت حقیقت است. البته هستند کسانیکه یا یکجهتی عالم ماده شدهاند و یا با عزلتگزینی از زندگی واقعی دور شدهاند. اما سلوک واقعی در جمع صورت و معنا و به اصطلاح در زندگی جامع است. زندگیای که در پرتو مرابطه با انسان کامل برای انسان میسر میشود. طبق نظریه الحجاب، انسان کامل محل ظهور مطلق و تام خداوند است و انسان برای شناخت خود، راهی جز مرابطه با او ندارد.
استاد دانشگاه شیراز توضیح داد: در مرابطه با انسان کامل است که انسان میتواند صورت و معنا را با یکدیگر جمع کند. حافظ در غزلی با مطلع طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف/ گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف، به مرابطه با انسان کامل اشاره میکند. طالع که در مطلع این غزل آمده به حساب ابجد 110 است و علی نیز 110. طرفه اینکه در بیت پایانی این غزل، میفرماید: حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود، همت شحنه نجف. در پرتو همین مرابطه است که حافظ در قرن هشتم خلاف غلبه تفکر بطلمیوسی درباره فلک، دست تصرف در عالم هستی دراز میکند و میخواهد فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد و حماسیوار غلمان ز غرفه و حور ز جنت بیرون کشد. مولانا نیز در پایان بیشتر حکایتهای مثنوی به همین مرابطه معنوی میپردازد. پس اولین میناگری، زندگی جامع، یعنی زندگیای است که جمع ظاهر و باطن، صورت و معنا باشد.
دکتر نیری ادامه داد: دومین نکتهای که در میناگری سلوک باید از آن یاد کرد، عرفان کلام و کلام عرفان است. اولبار در کتاب صومالقلب بدلیسی با عبارت عارف کلامی روبهرو شدم. بدلیسی مهمترین فایده روزه را عارف کلامی میداند. یعنی انسانی که از برکات روزه بهرهمند شده، به مقام عرفان کلام میرسد. عارف کلامی یعنی اینکه ما با زبان به عنوان واسطه میان عالم مجردِ مجرد و عالم صورت، جهانمان را بسازیم. ما نظریهای از پیامبر اکرم(ص) درباره زبان داریم که بزرگان ما با استفاده از این نظریه، جهان خودشان و زندگی بشری را سامان دادهاند. آن نظریه این است: پیامبر(ص) میفرماید: هیچکس ایمانش به استقامت نمیرسد، مگر اینک دلش به استقامت برسد، و هیچکس دلش به استقامت نمیرسد، مگر اینکه زبانش به استقامت برسد و هیچکس زبانش به استقامت نمیرسد، مگر اینکه عملش استوار شود و این استقامت تعبیری از مقام اعتدال است و منظور از عمل، عالم واقعیت است و قلب جنبه مجرد وجود ماست، پس زبان، حقیقتی است که همزمان ظاهرالباطن و باطنالظاهر است؛ یعنی چیزی که ظهور دارد، در عین حال از بطون حکایت میکند.
ظرفیت کلام عرفا و ادبیات برای مهندسی فرهنگ
استاد ادبیات عرفانی دانشگاه شیراز افزود: گذشتگان ما با کلام حافظ زندگی خودشان را میساختند. خواندن حافظ به آنها لذت میداده، آن لذت ایشان را تلطیف میکرده و اخلاق و رفتارشان را تغییر میداده است. چون کلام عارف، کلام فعلی مبدِل است. یعنی کلامی است که در بیرون وجود خودش، شنونده را تبدیل میکند. سخن عرفا به تبع تاثیری که از قرآن گرفته که کلامی مبدل و حیاتبخش است، چنین ظرفیتی یافته است. کلام عرفا و ادبیات ما، توان و ظرفیت بسیاری برای مهندسی فرهنگ دارد و حتی میتواند برای ما آرمانشهر ترسیم کند. آرمانشهری که بیش از عرفای ما در کلام امام جعفر صادق (ع) در مصباح الشریعه ترسیم شده است. درنهایت میناگری دوم مولانا و حافظ در کلام ایشان است. یعنی با کلام خود برای ما جهانی ساختهاند که از آن اخلاق و زندگی و لذت عقلانی میگیریم و مجموعا ما را تغییر میدهد.
گفتنیست این نشست که بهعنوان سرآغاز برنامههای بیستوپنجمین یادروز حافظ برگزار شد، بهصورت مجازی و با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز و شرکت دانشبنیان ابر دراک ترتیب یافت.
سیصدوسیونهمین نشست حافظانه «بررسی و نقد کتاب فرهنگ مردم در دورهی سعدی و حافظ»
سیصدوسیونهمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«بررسی و نقد کتاب فرهنگ مردم در دورهی سعدی و حافظ»
سیصدوسیو نهمین نشست علمی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ، با موضوع «بررسی و نقد کتاب فرهنگ مردم در دورهی سعدی و حافظ»، شامگاه یکشنبه ۲۷تیر ۱۴۰۰ برگزار شد.
کتاب فرهنگ مردم شیراز در دورهی سعدی و حافظ، یکی از موضوعات یازدهگانهایست که در طرح بزرگ «خورشیدهای سهگانه» به انجام رسیده است. این طرح، برای ساخت یک مجموعهی نمایشی در پیوند با زندگی و روزگار سعدی، خواجو و حافظ صورت گرفت؛ بنابراین ضرورت داشت در پژوهشی مستقل و مستند آنچه برای فیلمنامهنویس و کارگردان و سازندگان مجموعه در پیوند با آداب و رسوم و باورها، پوشش، غذاها، شغلها و موضوعات دیگر فرهنگ مردم در دو سدهی هفتم و هشتم در شیراز وجود داشته است فراهم آید.
دکتر کاووس حسنلی، مدیر پروژهی دو سده سخنوری در این نشست، درخصوص این طرح گفت: امروز حتی اگر سریال خورشیدهای سهگانه نیز ساخته نشود، مجموعهی دو سده سخنوری، منبع پژوهشی ارزشمندی برای پژوهشگران خواهد بود.
دکتر صرفی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان، بهعنوان اولین منتقد این نشست، کتاب «فرهنگ مردم شیراز در دورهی سعدی و حافظ» را کتابی ارزشمند ارزیابی کرد و گفت: «ایهام ظریفی که در کلمهی «فرهنگ» در نام کتاب است؛ از یکسو معنای دیکشنری و از سوی دیگر مباحث فرهنگی را دربرمیگیرد و در متن کتاب هم با این دو معنا روبهروییم.
او افزود: استفادهی شاعران و نویسندگان در متون منظوم و منثور از فرهنگ و عناصر عامه بهاختصار است. آنها جزئی از عناصر فرهنگی را گرفته و باقی مطالب باید در ذهن مخاطب شکل بگیرد. اثری مانند فرهنگ مردم شیراز در دورهی سعدی و حافظ، مخاطب این متون را برای فهم بهتر و سپیدخوانی یاری میکند.
وی گفت: این اثر آمیزهای از ادبیات رسمی و فرهنگ عامه است. مدخلگزینی و فصلبندی کتاب بسیار خوب است و نویسندگان کتاب امانتدار بودهاند.
از نظر این استاد زبان وادبیات فارسی، افزودن یک مقدمهی روششناسانه به این کتاب ضروری است.
دکتر صرفی معتقد است: بعضی مدخلهای روشن و آشنا نیاز به توضیح نداشتهاند و احتمالا، مؤلفان برای حفظ یکدستی اثر آنها را هم در کتاب آورده و توضیح دادهاند. او همچنین به برخی برداشتهای اشتباه مؤلفان در این کتاب اشاره کرد و گفت: این موارد بسیار اندک است؛ اما بهتر است در چاپهای بعدی مدنظر قرار گیرد.
دکتر فهیمه حیدری، دانشآموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز نیز که خود از ویراستان مجموعهی دو سده سخنوری بوده است، دومین منتقد این نشست بود.
دکتر حیدری در ابتدا به ارزش و اهمیت متون دانشنامهای و فرهنگنامهها در حوزههای مختلف پژوهشی پرداخت و بیان کرد: گرچه این متون دارای گستردگی و وسعت بسیاری است، اما برخی از این متون مانند فرهنگ مردم شیراز در دورهی سعدی و حافظ، چارچوب ثابت و مشخصی دارند که هم در بعد زمانی و هم در بعد مکانی کاملا نظاممند است.
وی پس از ارائهی مختصری در معرفی فصلهای کتاب، به تعریف فرهنگ و نسبت فرهنگ و طبیعت اشاره کرد و از منظری به معرفی این کتاب پرداخت که نشان داده شود کاربست متون فرهنگنامهای همچون فرهنگ مردم شیراز در پژوهشهای ادبی چگونه است، تا بدین طریق نقش بنیادین چنین آثاری بهمثابهی پایههای پژوهشهای دیگر مشخص شود.
در بیان این منتقد، نوع نگاه به متون فرهنگنامهای از منظر علومی چون مطالعات فرهنگی یا نشانهشناسی اجتماعی مدنظر بود. وی هدف خود را از حضور در این برنامه علاوهبر معرفی اجمالی و بررسی کتاب فرهنگ مردم شیراز در دورهی سعدی و حافظ، بررسی قابلیت متون فرهنگنامهای برای پژوهشهای دیگر عنوان کرد و گفت: علاوهبر شناخت تقریبا جامعی که چنین متونی از دانشها یا فرهنگهای مدنظر ارائه میدهند، نگاهی بسامدگونه به مدخلها میتواند یکی از ابزارهای پژوهشگران برای تحلیل باشد.
بهگفتهی دکتر حیدری، چنین فرهنگنامههایی را میتوان دستمایهای ارزشمند برای پژوهش در حوزههایی چون مطالعات فرهنگی، مردمشناسی، نشانهشناسی اجتماعی و حتی مطالعات منطقهای دانست.
وی در میان سخنان خود، جای بحث «مکان» بهمعنی «مسکن و محل زیست مردم» در دو قرن هفتم و هشتم را در این پژوهش را خالی دانست و اظهار داشت: مدخلهای مرتبط با مکان بر غنای بیشتر این اثر میافزود؛ چراکه انسان متأثر از مکانیست که در آن رشد یافته و بالنده شده است.
سیصدوسیوهشتمین نشست حافظانه «فناوریهای نوین: افقهای تازه در حافظشناسی»
سیصدوسیوهشتمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«فناوریهای نوین: افقهای تازه در حافظشناسی»
نشست تخصصی مرکز حافظشناسی وکرسی پژوهشی حافظ با عنوان «فناوریهای نوین: افقهای تازه در حافظشناسی» برگزار شد.
سیصدوسیوهشتمین نشست مرکز حافظشناسی، با سخنرانی دکتر احسان رئیسی (عضو هیأتعلمی بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان)، با محوریت موضوعی فناوریهای نوین و افقهای تازه در حافظشناسی، روز سهشنبه ۱۵تیرماه ۱۴۰۰، بهصورت مجازی برگزار شد.
در این نشست که بهصورت اختصاصی، ویژهی برخی از استادان، حافظپژوهان و اعضای مرکز مرکز حافظشناسی ترتیب یافت؛ دکتر کاووس حسنلی، مدیر مرکز حافظشناسی با اشاره به کارنامهی بیستوپنجسالهی مرکز حافظشناسی و مرجعیت علمی و ضریب نفوذ آن در سطح ملی و بینالمللی اظهار داشت: مرکز حافظشناسی در طول سالهای فعالیت خود، فعالیتهای مؤثری داشته است که از آن جمله میتوان به تجربهی موفق برگزاری دورهها و کلاسهای آموزشی، نشستهای علمی، ایجاد پژوهانههای حافظ و…. اشاره کرد. همینطور از دیرباز برنامهریزیهای متعددی در زمینهی ایجاد بانک جامع حافظپژوهی داشته و بدینمنظور در مرکز اسناد و کتابخانهی مرکز منابع خوبی در پیوند با حافظ اعم از کتاب، مقاله، نسخههای خطی و… گردآوری کرده است.
مدیر مرکز حافظشناسی با اشاره به همکاری پیشین این مرکز با مرکز تحقیقات کامپیوتر علوم اسلامی و تولید نرمافزار دانشنامهی حافظ اظهار داشت: از گذشته در تدارک ایجاد پایگاههایی برای دسترسی بهتر و آسانتر افراد در زمینهی حافظ و حافظپژوهی بودیم و با توجه به اینکه مرکز حافظشناسی برنامههای متنوعی برای فعالیتهای مجازی و ایجاد سامانهها و پایگاههای مختلف دارد، از آقای دکتر رییسی دعوت کرده تا با ایشان نیز مشورت داشته باشد.
دکتر حسنلی در پایان گفت: امیدواریم با بهرهمندی از این نشست و نشستهایی از این دست در زمینهی فناوریهای نوین و افقهای تازه در حافظشناسی خدمات و دستاوردهای مفید دیگری بتوان به جامعه ارائه داد.
در ادامهی این نشست، دکتر رئیسی با بیان مقدمهای درخصوص اهمیت دنیای مجازی و فناوریهای نوین، هدف از پرداختن به موضوع فناوریهی نوین و پیوند آن با حافظشناسی را پاسخگویی به خواستهها و نیازها در زمینهی حافظپژوهی، احراز مرجعیت در فضای مجازی، برقراری ارتباطات ملی و بینالمللی بهصورت سیستماتیک، و اثرگذاری حداکثری در زمینهی حافظپژوهی عنوان کرد و افزود: متأسفانه در فضای مجازی، مرجعیت علمی در دست مراجع اصلی همچون مرکز حافظپژوهی نیست؛ بههمین دلیل امیدواریم این مرکز بهعنوان مرجع اصلی حافظپژوهی در کشور و همینطور در سطح بینالملل با ایجاد سامانهها و ابزارهای هوشمند حافظپژوهی، اهداف بیانشده را محقق سازد.
وی در ادامه به ارائهی پیشنهادهایی درخصوص نمونهسامانهها و ابزارهای هوشمند برای مرکز حافظشناسی پرداخت و گفت: راهاندازی سامانه و ابزارهایی چون کتابخانهی تخصصی حافظ، شبکهی حافظ، شبکهی حافظشناسان دنیا، سامانههای هوشمند، سامانهی جامع حافظ، اپلیکیشن کودکانه، اپلیکیشن حافظ و دورههای MOOC میتواند خدمات مؤثری به جامعه ارائه دهد.
در پایان این جلسه مقرر گردید سلسلهجلساتی با حضور دکتر رئیسی و شورای پژوهشی و مسؤولان مرکز حافظشناسی بهمنظور نیازسنجی و بررسی ابزارهای موردنیاز مرکز حافظشناسی از فناوریهای نوین باتوجه به اسناد و دادههای جمعآوریشدهی در این مرکز تشکیل گردد.
سیصدوسیوهفتمین نشست حافظانه «بررسی مؤلفههای فرهنگ ایرانی در ترجمههای حافظ به زبان عربی»
سیصدوسیوهفتمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«بررسی مؤلفههای فرهنگ ایرانی در ترجمههای حافظ به زبان عربی»
مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، سیصدوسیوهفتمین نشست حافظانه خود را با عنوان «بررسی مؤلفههای فرهنگ ایرانی در ترجمههای حافظ به زبان عربی» در عصر دوشنبه، ۲۷اردیبهشتماه ۱۴۰۰ برگزار کرد.
در این نشست که بهصورت مجازی ترتیب یافت؛ دکتر محمدرضا عزیزی، عضو هیئتعلمی بخش زبان و ادبیات عرب دانشگاه بیرجند به ایراد سخن پرداخت. بهگفتهی این استاد ادبیات عرب، عربها در صدسال گذشته و پس از ترجمهی آثار ادبی فارسی ازجمله رباعیات خیام به انگلیسی متوجه ترجمهی آثار ادبی فارسی به عربی شدند. البته پیش از این هم ترجمههایی صورت گرفته بود ولی در صدسال گذشته این مسئله پررنگتر بوده است.
دکتر عزیزی گفت: ترجمههایی که از دیوان حافظ به عربی انجام شده است، از نظر کیفی و کمی بسیار متفاوت است. اما یکی از مسائل مهم در بررسی این ترجمهها حضور مؤلفههای فرهنگی در دیوان حافظ است.
وی تأکید کرد: تعریفکردن فرهنگ و ارائهکردن تعریفی جامع از آن دشوار است؛ اما در مقام تشبیه، فرهنگ را چشمهای دانستهاند که از کوه سرازیر میشود و آب آن از دهانهی کاریزی بیرون میآید.
استادیار زبان و ادبیات عرب دانشگاه بیرجند اظهار داشت: با وجودی که ما در بسیاری از متغیرهای مؤثر بر فرهنگ مانند دین، جغرافیا، ویژگیهای اجتماعی به عربها شبیه هستیم، اما هنوز تفاوتهای مهمی با آنها داریم که خود را در ترجمهی آثار ادبی فارسی به زبان عربی نشان میدهد و به چالش ترجمه بدل میشود. این مطلب بهخصوص دربارهی ترجمهی حافظ خود را بهخوبی نشان میدهد؛ زیرا شعر حافظ فرهنگ ایرانی را نمایندگی میکند.
دکتر عزیزی در ادامه با بیان نمونههایی، به تشریح این موضوع پرداخت و گفت: برخی واژهها هستند که در اصل عربیاند و به فارسی راه یافتهاند. در زبان و فرهنگ ایرانی دگرگون شده و از معنای اولیهی خود فاصله گرفتهاند، مانند صحرا. صحرا در عربی با توجه به جغرافیایی که اعراب در آن زندگی میکنند، به بیابان خشک و برهوت اطلاق میشود؛ اما در فارسی بهمعنای کشتزار است و به صحرارفتن معنای تفریح میدهد. یا مثلا شن در عربی نماد بیارزشی است، اما در فارسی خاک، بیارزشی را نمایندگی میکند.
وی ادامه داد: از دیگر واژههایی که در اتتقال از عربی به فارسی معنای متفاوتی یافته است، واژهی صوفی است. این واژه در زبان و فرهنگ عربی محترم و منزه است اما در فارسی و بهخصوص در شعر حافظ با توجه به مسائل تاریخی و اجتماعی، معنایی متضاد با معنایی که عربها از آن مراد میکنند دارد. واژهی دیگری که میتوان مثال زد، رند است. این مفهوم در زبان حافظ بسیار پیچیده است. رند ظاهری ملامتی و باطنی سلامت دارد، کام خودش را از زمان میگیرد و درنهایت رستگار میشود. برخی از مترجمان چون نتوانستهاند این واژه را ترجمه کنند، آن را حذف کردهاند. برخی دیگر آن را به سکیر به معنای مست یا آزاده یا الغی به معنای گمراه ترجمه کردهاند. شاید بتوان واژههایی چون بهلول و صعلوک را در ترجمهی رند به کار برد.
بهگفتهی دکتر عزیزی، از دیگر مفاهیمی که زیرساخت فرهنگی دارد، نور است. نور، یکی از نمادهای پرتکرار در فرهنگ و ادبیات فارسی است. گویوشف، نور را مفهومی رمزآمیز میداند که ریشه آن از آیینهای باستانی ایران ازجمله اوستا و مهرپرستی شروع میشود، اما نور در زبان و ادبیات عربی بیشتر جنبهی کلامی و شرعی دارد. حتی مضمونهایی که زیرساخت آن نور است نیز به گونهای است که نمیتوان آن را بهراحتی به عربی ترجمه کرد. مثلا مضمون شمع و پروانه مضمونی پرتکرار و محبوب در زبان فارسی است. پروانه نماد عاشق است و خود را به شمع وجود معشوق میزند، اما همین پروانه در ادبیات عرب بهدلیل نزدیکشدنش به شمع که منجر به مرگ او میشود، نماد حماقت است؛ بنابراین ترجمهی چنین مضمونی به عربی بسیار دشوار است.
در پایان این استاد دانشگاه مؤلفههای فرهنگی دیوان حافظ را بیش از مواردی که در سخنرانی خود برشمرده دانست و آن را یکی از چالشهای مهم ترجمهی حافظ خواند.
گفتنیست، سلسله نشستهای مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ در سال جاری، با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز، مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار شد.
سیصدوسیوششمین نشست حافظانه «بررسی و نقد کتاب دیوان حافظ بالعربیه شعرا»
سیصدوسیوششمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«بررسی و نقد کتاب دیوان حافظ بالعربیه شعر»
سیصدوسیوششمین نشست حافظانه مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ به بررسی و نقد کتاب دیوان حافظ بالعربیه شعرا اختصاص یافت.
این نشست که بهصورت مجازی و باحضور جمع کثیری از ادبدوستان ترتیب یافت، با سخنرانی دکتر نظامطهرانی دربارهی ترجمهاش آغاز شد. او با این سخن گوته آغاز کرد که هرکس با غزلیات حافظ انس گرفت و دل به او داد، نمیتواند دل از او برکند. وی گفت: من نیز به خاطر انسی که با حافظ و فردوسی داشتم، از دیرباز آرزومند ترجمه شاهنامه و غزلیات حافظ به نظم عربی بودم تا اینکه پس از بازنشستگی فراغتی برای انجامدادن این کار فراهم شد؛ اما با مشورت دوستان، از میان این دو شاعر بزرگ، حافظ را برگزیدم. در این راه دوست من دکتر سعید واعظ کتابخانهی ارزشمند خود را در اختیار من قرار داد تا بتوانم به مطالعهی کتابهای موردنیاز بپردازم. روزانه 8 یا 9 ساعت را به این کار اختصاص دادم که بتوانم هر روز یک غزل یا بیشتر را به نظم عربی درآورم. در این کار وفاداری به اصل متن و اندیشهی حافظ را سرلوحهی خود قرار دادم؛ اما این کار زمانی که با رعایت قافیه و ردیف همراه میشد، دشوار بود تا ناگزیر شدم برخی زحافها را رها کنم و ناچار به استخدام ردیف شدم و این مطلب از 5 یا 6 غزل تجاوز نمیکند. سپس ایشان با شرح و توضیحی دربارهی زندگی حافظ به توصیف وجوه عرفانی شخصیت و شعر او پرداخت.
سپس اولین منتقد نشست، دکتر منیژه عبدالهی نتایج خود را از بررسی و نقد دیوان حافظ بالعربیه شعرا بیان کرد. وی با تشکر از دکترنظامطهرانی و انتشارات آوای خاور و ذکر ویژگیهای خوب چاپ کتاب، بهصورت اجمالی بر تاثیر و تاثر ادبیات فارسی و عربی بر یکدیگر پرداخت و در ادامه تاریخ ترجمهی آثار فارسی به عربی را مرور کرد.
به گفتهی او پیش از ترجمهی دکتر نظامطهرانی، آخرین ترجمهای که از دیوان حافظ انجام شده مربوط به سال 2006 است. در خلال ترجمههایی که از اشعار فارسی به عربی صورت گرفته است، مخاطب عربزبان با شعر فارسی و غزل آشنایی یافته است؛ اما درهرحال ترجمه غزل به عربی کمتر از دیگر انواع شعر بوده است و بهخصوص ترجمهی حافظ نیز بهدلیل پیچیدگیهای صوری و معنایی خیلی کم انجام شده است.
دانشیار زبان و ادبیات فارسی، افزود: بخشهایی از شعر مانند لفظ و صورخیال در مقایسه با موسیقی ترجمهپذیرتر هستند و دکترنظامطهرانی در ترجمهی بخشهای ترجمهپذیر موفق عمل کرده است. اما پایبندی مترجم به ترجمهی موزون گاه او را به افزودن و کاستن الفاظ و تعابیری واداشته است. این افزودن و کاستن کمتر در خدمت روانترشدن شعر حافظ بوده است؛ اما درنهایت این ترجمه دلنشین و خواندنی است و به تعبیر حافظ «آن»ی دارد که خواننده را با خود همراه میکند. دکترعبدالهی با ذکر این نکته که برخی از مطالبی که دربارهی زندگی حافظ در مقدمهی کتاب آمده، مستند نیست؛ سخنان خود را به پایان برد.
دومین منتقد نشست مرکز حافظشناسی، دکتر محمدرضا عزیزی بود. وی در آغاز سخنان خود گفت :کسانی که به ظرائف ترجمه آشنا هستند و الفبای ترجمه را میشناسند، میدانند که چنین ترجمهای دل به دریازدن میخواهد و کار بسیار سختی است. پیش از این کسانی به ترجمهی تعدادی از غزلهای حافظ بهصورت منظوم پرداختند؛ اما دکترنادر نظامطهرانی تمامی دیوان را ترجمه کرده است و این اتفاق مبارکی است. بهخصوص اینکه خوانش ایشان از غزلهای حافظ پاکیزه و بهترین خوانشهاست، درحالیکه پیش از این شاهد بودیم که مترجمان شعر حافظ را درست متوجه نشدهاند. همچنین حضور ایشان در ایران و همکاری دکتر سعید واعظ در این امر تاثیرگذار بوده است. وی ادامه داد: چالشهای این ترجمه را در سه محور میتوان خلاصه کرد: ۱.رویکرد مترجم، ۲.موسیقی و ۳.فرم. چنانکه از مقدمهی کتاب برمیآید ایشان حافظ را عارف دانستهاند و متناسب با این مطلب دست به ترجمه زدهاند. بههمین دلیل در بسیاری از موارد معشوق را مذکر قلمداد کردهاند؛ این مطلب چندان با روح شعر عربی بهخصوص در زمانهای که دورهی شعر عرفانی سرآمده، هماهنگی ندارد؛ دوم ایشان کوشیدهاند وزن و قافیه شعر را در ترجمه حفظ کنند، این مطلب در برخی غزلها به شعر آسیب زده است؛ سوم باید در نظر داشت که در ترجمهی شعر یک با یک برابر نیست.
دکتر عزیزی تاکید کرد: ترجمه استاد نظامطهرانی ترجمهای تحتاللفظی است و دقت ایشان در وفاداری به متن اصلی گاهی به فرم شعر در ترجمهی عربی آسیب رسانده است.
سومین منتقد، دکتر فضلالله میرقادری در ابتدای سخنان خود از مرکز حافظشناسی که در این شرایط سخت پیگیر برگزاری چنین نشستهایی است سپاسگزاری و تقدیر کرد.
وی توضیح داد: حافظ بر ادبیات زبانهای منطقه و خاورمیانه تاثیر گذاشته است و پژوهشهای بسیاری دربارهی او انجام شده. شاید بتوان گفت مهمترین کسی که از حافظ متاثر شده است، الشواربی است.
دکتر میرقادری ادامه داد: اما دربارهی این کتاب باید گفت که آنچه در مقدمه دربارهی زندگی حافظ آمده است، باید مستندتر باشد.
استاد زبان و ادبیات عرب دانشگاه شیراز به وجوه مثبت دیوان حافظ بالعربیه شعرا پرداخت و گفت: ترجمهی دکترنظامطهرانی جوانب مثبت بسیاری دارد. اول اینکه دکترنظامطهرانی از دیوان حافظ متاثر شده است و البته نتوانسته خود را به ترجمهای منثور قانع کند و برای یافتن معادلهای بسیار خوب غور فراوانی کرده است و بحرهای مختلف عربی را انتخاب کرده بهخصوص بحر طویل را و گاهی مصراعها بسیار بلند است. یک عربزبان با خواندن این ترجمه به عظمت شعر حافظ پیمیبرد. هم عظمت معنا و هم عظمت ادبی. و متوجه موضوعهای مهمی که در شعر حافظ هست میشود و میتواند در زندگی به کار ببرد.
ایشان در ادامه به بیان نمونههایی از ایرادات در ترجمه پرداخت و گفت: ذات این کار مشکل است و میطلبد که با همه دقت و کوشش باز هم مشکلهای داشته باشد. وی در پایان گفت: ترجمه کاری اضطراری است اگر نتوانیم زبان دوم را یاد بگیریم و شعری را در زمان اصلیش دریابیم باید به ترجمه روی بیاوریم و درنهایت گفتار خود را با ترجمهی شعری از حافظ توسط الشورابی به پایان بردند.
گفتنیست، کتاب دیوان حافظ بالعربیه شعرا یکی از جدیدترین ترجمههای دیوان حافظ به عربی است که بهصورت منظوم و ازسوی انتشارات آوای خاور با چاپی نفیس روانهی بازار شده است.
یادآور میشود، این نشست مرکز حافظشناسی- کرسی پژوهشی حافظ، با همکاری مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار شد.
سیصدوسیوپنجمین نشست حافظانه «منطق تصویر در شعر حافظ»
سیصدوسیوپنجمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«منطق تصویر در شعر حافظ»
سیصدوسیوپنجمین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ به موضوع «منطق تصویر در شعر حافظ» اختصاص یافت.
سخنران این نشست که عصر یکشنبه، ۲۴اسفند۱۳۹۹بهصورت مجازی از بستر شرکت دانشبنیان ابر دراک برگزار شد؛ دکتر رحیم کوشش شبستری، دانشیار بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه بود.
وی سخنان خود را با توصیفی اجمالی دربارهی آنکه تصویر چیست و مراد از منطق تتصویر در گفتار او چیست، آغاز کرد.
دکتر کوشش بهنقل از نظریهپردازان صورتگرا در تعریف هنر گفت: هنر، اندیشیدن با تصاویر است. همچنانکه در زندگی روزمره در قالب کلمات میاندیشیم، در دنیای هنر ازجمله شعر در چارچوب تصاویر میاندیشیم. بهتعبیر دیگر، تصویر جزء ذاتی شعر است. این نکته در سخنان گذشتگان ما هم آمده است چنانکه از دیرباز در تعریف شعر گفتهاند: شعر کلامی موزون، مقفا و مخیل است و از آنجا که امروزه شعری داریم که نه موزون و نه مقفا است و تنها آراسته به تخیل است، میتوان نتیجه گرفت که تخیل که مهمترین عامل در آفرینش تصویر است، مهمترین رکن شعر نیز هست و درواقع شباهتی شگفتانگیز میان کلام صورتگرایان و قدامهبن جعفر وجود دارد. او میگوید: شعر اندیشیدن است با زبان تصاویر. صورتگرایان نیز میگویند: بدون تصویر هیچ هنری بهویژه هیچ شعری وجود ندارد. در نگاه ایشان شعر با تصویر برابر است.
دکتر کوشش با نقد سخن یکی از حافظشناسان معاصر که میگوید: «این آرایهها و پیرایهها را رها کنید و به معنی بپردازید»، سخنان خود را پیگرفت و این گفته را ناصواب دانست و گفت: چگونه میتوان بدون توسل به تصویر به معنی دست یافت؟ زیرا راه رسیدن به معنی توجهکردن و تحلیلکردن تصاویر در شعر مبتنیبر منطقی برخاسته از روابط خاص میان عناصر تصویر در شعر است.
دکتر کوشش در ادامه تشریح کرد: مثلا در بیت کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز… که در برخی نسخهها کشتی شکستگان آمده است، با توجه به تضاد معنایی میان نشستن و برخاستن، روشن است که کشتیشکستگان درست است؛ زیرا در این بیت مفهوم نشستن در برابر مفهوم برخاستن قرارمیگیرد و حافظی که میشناسیم از این تقابل و توازن و تعادل نمیگذرد.
او با تکرار این مطلب که برای درک شعر باید تصاویر شعری را درک کنیم، افزود: کار شاعر ترکیبکردن است و کار خواننده و شنونده، تجزیه و تحلیلکردن تصاویر.
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه، سخنان خود را با بررسی آرای سوسور ادامه داد و گفت: زمانی که از تصویر سخن میگوییم به سه مفهوم باید توجه کنیم: واقعیت، مفهوم ذهنی گوینده/ شاعر و مفهوم ذهنی خواننده یا شنونده.
دکتر کوشش با این مقدمه آرای سوسور و پیرس در باب نشانه را تبیین کرد و توضیح داد: سوسور وقتی از دال و مدلول سخن میگوید، ابدا به واقعیت خارجی توجه ندارد و پیرس نیز ابدا به موضوع و مصداق در جهان خارجی اهمیت نمیدهد. وی در ادامه افزود: واقعیت بیرونی با واقعیت ذهنی و واقعیت ادبی متفاوت است. وقتی حافظ از سرو سخن میگوید، مراد او سروی که در جهان بیرون هست، نیست؛ یعنی او به نوعی به مفهوم واقعی سرو نزدیک میشود و به نوعی از آن فاصله میگیرد که من از آن به فاصلهی زیباییشناختی تعبیر میکنم؛ وقتی واقعیت بیرونی با واقعیت ادبی متفاوت باشد، بنابراین منطقی بر ادبیات حاکم است که با منطق ارسطویی و علمی متفاوت است.
عضوهیأتعلمی دانشگاه ارومیه در ادامه با بیان این پرسش که: تصویر چگونه شکل میگیرد؟ تبیین کرد: شاعر میبیند و میشنود و حس میکند چیزی را که در جهان بیرون است، سپس تصوراتی در ذهن او پدید میآید و این تصور با کیفیتی که از آن بیخبریم با احساسات و عواطف و اندیشههای شاعر پیوند میخورد و در قالب کلمات در قالب تصاویر درمیآید. پس در شکلگیری تصاویر آنچه عینی است، ذهنی میشود و آنچه ذهنی است دوباره عینی میشود، اما این عینیت دوم با عینیت اول متفاوت است؛ بنابراین نوعی حرکت از صورت به سمت معنی در تحلیل شعر باید انجام داد. او همچنین اصطلاح کشف رابطه میان مشبه و مشبهبه را نادرست دانست و گفت: شاعر میان دو سوی تشبیه رابطهای برقرار میکند و این رابطه از پیش موجود نبوده است.
وی سپس با بحث از دو محور جانشینی و همنشینی به بحث از استعاره و تشبیه ادامه داد. دکتر کوشش سخنان خود را با توضیح دربارهی دو بیت حافظ به پایان برد؛ یکی بیت «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید…» او به استناد سخن دکتر شهیدی و با توجه به محور جانشینی و همنشینی در این بیت، می را استعاره از عشق دانست و دربارهی بیت «ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان/مضطربحال مگردا من سرگردان را» گفت: منطق تصویر در این بیت حکم میکند که در کنار چوگان، سخن از گوی نیز باشد؛ اما حافظ سرگردان، یعنی صفت گوی را به جای خود گوی در بیت آورده است. همچنین در اوستا گوی صفت ماه دانسته شده است. درنتیجه حافظ بیآنکه نام گوی را به صراحت بیاورد، میان واژهها در دو محور همنشینی و جانشینی روابط محکمی ایجاد کرده است.
گفتنیست، سلسله نشستهای مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ در سال جاری، با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز، مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار شد.
سیصدوسیوچهارمین نشسست حافظانه «درنگی در مداحیهای حافظ»
سیصدوسیوچهارمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«درنگی در مداحیهای حافظ»
سیصدوسیوچهارمین نشسست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، با موضوع «درنگی در مداحیهای حافظ» به سخنرانی دکتر ایرج شهبازی، عضوهیأتعلمی بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران اختصاص یافت.
در این نشست که بهصورت برخط و با حضور جمعی از ادبدوستان، بهویژه دوستداران حافظ و حافظپژوهان برگزار شد، دکتر شهبازی با طرح این مقدمه که: یکی از مسائل اندیشهسوز مطرح برای علاقهمندان حافظ این است که چرا او شاهان و وزیرانشان را مدح کرده است؛ سخن خود را آغاز کرد. وی گفت: این پرسش برای برخی ایجاد شده که آیا حافظ از قماش شاعران درباری بوده که هنر خود را صرف ستایش شاهان کرده است؟
این حافظپژوه با اشاره به اینکه در زمانهی ما برخی روشنفکران و مصلحان اجتماعی، بر حافظ میتازند که چرا او به مدح روی آورده است، به تبیین این مسأله پرداخت که: مرور دیوان حافظ نشان میدهد که او انسان آزادی است که سرش به دنیی و عقبی فرونمیآید و البته مدحهایی نیز در دیوانش دیده میشود. پس باید دید که چطور میتوان این دو بخش از وجود او را با یکدیگر جمع کرد؟
وی گفت: برخی، مدحهای حافظ را نمونهای از رندی او میدانند. رندی که میتواند مصلحتاندیش باشد و کرنش کند و در عینحال آزاد باشد و… اما اگر مفهوم رند را در دیوان او بررسی کنیم درمییابیم که رند در دیوان او مطلقا اهل چاپلوسی و تملق و مصلحتاندیشی نیست.
عضو هیأتعلمی دانشگاه تهران، برای تبیین چگونگی و چرایی مدح در دیوان حافظ به بیان پنج نکته پرداخت:
۱. انسانبودن حافظ: وی تشریح کرد: حافظ مانند دیگران، انسانی بوده با خواستهها و تمایلهای انسانی؛ بنابراین نباید مانند قدیسان با او رفتار کرد یا از او توقع داشت، توقع عصمت از دیگران، بیهوده است.
او افزود: حافظ دچار دو نوع تمایل بوده است، گرایش به تعالی و نیاز دنیایی. او همیشه این دو گرایش را با خود داشته است. به گفتهی استاد خرمشاهی او کاملا انسان بوده و نه انسان کامل.
۲. برخورداری از حمایت دربارها: بهگفتهی دکتر شهبازی، در داوری بزرگان گذشته، باید شرایط زمانی آنها را نیز درنظر داشت و نباید با ذهنیت امروزی به قضاوت گذشتگان نشست؛ چراکه در گذشته اگر تشویق و حمایت دربارها نبود، بسیاری از شاعران و عالمان از فقر و فاقه به تنگ میآمدند و فراغتی برای پرداختن به علم و ادب نداشتند.
۳. حجم و محتوای مداحیهای حافظ. این حافظپژوه با بیان اینکه: کمیت بیتهای مدحی حافظ در مقایسه با کمیت کل دیوان او بسیار اندک است؛ توضیح داد: شاعران مداح وظیفه داشتهاند که در مناسبتهای خاص چون شکست وپیروزی و عروسی و… شعر بگویند، اما اشعار مدحی حافظ هم به لحاظ تعداد و هم محتوا با شعر ایشان کاملا متفاوت است.
۴. روش کلی حافظ در مدح. دکتر شهبازی به تبیین روش کلی حافظ در مدح پرداخت و گفت: حافظ معمولا بیتهای مدحی را بعد از بیت تخلص ذکر میکرده، به این ترتیب او بخش مدح را از تنهی اصلی غزل خود جدا میکرده است، درحالیکه شاعران مداح، از ابتدای شعر به مدح میپردازند.
۵. انگیزه و اهداف شاعران از مداحی: عضو هیأتعلمی دانشگاه تهران، بهطورکلی چهار هدف را برای مدح برشمرد و تشریح کرد: براساس این چهار هدف، مدحها را میتوان به چهار دستهی متملقانه، باورمندانه، خیرخواهانه و عاشقانه تقسیم کرد: مدح متملقانه از سر ترس و طمع برای دفع خطر یا جلب منفعتی انجام میشود که سلمان ساوجی، انوری و خاقانی در این دسته میگنجند؛ مدح باورمندانه که در آن مداح از سر اعتقاد و باور به ممدوح او را مدح میکند و شاعری چون ناصرخسرو در این دسته میگنجد؛ مدح خیرخواهانه که در آن مداح اعتقادی به ممدوح ندارد، اما وقتی تأثیر قدرت او را میبیند، داروی تلخ نصیحت را با شهد مدح میآمیزد و سعدی در این گونه مدح آیتی است؛ مدح عاشقانه که در آن شاعر ممدوح را در مقام معشوق خود قرارمیدهد و مدح سعدی از جوینی از این گونه است.
دکتر شهبازی در پایان مداحیهای حافظ را از دو نوع خیرخواهانه و عاشقانه برشمرد و گفت: مداحیهای حافظ از دو نوع خیرخواهانه و عاشقانه باید دانست؛ البته غلبهی بیشتر با مداحیهای عاشقانه است.
وی برای این موضوع، دلایلی برشمرد که عبارتند از : ۱. استفاده از غزل برای مدح درحالیکه در ادبیات فارسی بیشتر از قالب قصیده برای این منظور استفاده میشده است؛ ۲. بررسی درخواستها و ملتمسات حافظ در بیتهای مدحی او نشان میدهد که خواستههای او بیشتر خواستههای عاشق از معشوق است مانند وصال، لطف، توجه، عنایت و…؛ ۳. پرهیز حافظ از مدح برخی پادشاهان مانند امیرمبارزالدین درحالیکه او بسیار بانفوذ و قدرتمند بود؛ ۴. حافظ در ضمن مدح مطالب اخلاقی مطرح میکند؛ ۵. نگاه حافظ به پادشاهان: او در بسیاری از ابیاتش به پادشاهان بیتفاوت بوده و در جامعهای دلخواه او رند در بالای هرم اجتماعی قرار دارد و نه پادشاه.
گفتنیست این نشست مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ، با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، همکاری معاونت فرهنگی-اجتماعی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار شده است.
سیصدوسیوسومین نشست حافظانه «نگرش معنوی حافظ»
سیصدوسیوسومین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«نگرش معنوی حافظ»
سیصدوسیوسومین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، به موضوع «نگرش معنوی حافظ» اختصاص یافت. در این نشست که بهصورت مجازی با حضور جمعی از دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و ادب برگزار شد، صدیق قطبی، نویسنده و پژوهشگر جوان کشور در حوزههای علوم انسانی به سخنرانی پرداخت.
وی با بیان این مقدمه که شعر حافظ سرشتی متناقض دارد و باید وجود معمایی و چندصدایی او را به رسمیت شناخت اذعان داشت: هدف از بیان این مقدمه آن است که بگویم، هرجا از موضوع نگرش معنوی شعر حافظ سخن گفته میشود با در نظرگرفتن این موضوع است که سخن متناقض با این نوع نگرش نیز در دیوان حافظ وجود دارد و منظور از بیان نگرش معنوی حافظ این است که این زمانی ویژگیها متعلق به زمانی است که گویا حافظ ساکن کوی معنویت بوده درحالیکه میدانیم او همیشه ساکن این کوی نیست.
قطبی افزود: حافظ خود نیز بهصراحت به موضوع تناقض در اشعارش در موارد متعدد اشاره میکند، مانند آنجا که میگوید: حافظم در مجلسی، دردیکشم در محفلی… .
وی جلوههای متناقض شعر حافظ را متأثر از دیدگاه حافظ نسبتبه جلوههای متنوع خداوند دانست و این چندصدایی حافظ را نشاندهندهی آزادگی او تلقی کرد و به ارائهی شاهدمثالهایی در این باب پرداخت.
قطبی با اشاره به اینکه دربارهی معنویت، برحسب محیطهای فرهنگی و جغرافیاهای مختلف تعاریف متفاوتی ارائه داده شده، بر تعریفی از معنویت که از سوی یکی از معنویتپژوهان ارائه شده انگشت نهاد و توضیح داد: برحسب این تعریف، معنویت دستکم دارای سه مشخصهی عمده است: ۱. معنویت، به زندگی فرد یک هویت و معنا میبخشد و یکپارچگی به او میدهد؛ ۲. معنویت تلاشیست برای فراتر از رفتن از خودخواهی و دستیابی به حس عشق و دیگردوستی و ارزشهای اخلاقی؛ ۳. معنویت باعث میشود که با به ظهوررساندن قدرت تخیل، بتوانیم برای تماس با امر رازآمیزی آماده شویم.
این حافظپژوه در ادامهی سخنان خود، با عنایت به تعریف معنئیت، به بیان ۱۵ ویژگی در رویکرد معنوی حافظ اشاره کرد. بهگفتهی او ۱. حافظ جهان را منحصر در جهات مادی خود نمیداند؛ بلکه به یک امر ازلی و ابدی، رازآلود سرمدی قائل است؛ ۲. آن امر رازآمیز که حافظ به آن امید دارد؛ امری نیست که بتوان به یقین آن را باور کرد؛ درواقع کسی از سر یقین محرم راز نمیشود. معشوق نقابی افکنده و خود را پنهان کرده است؛ اما باید در برابر حقیقت گشوده بود و در پیِ هر زمزمهای که ما را به کوی دوست فرامیخواند به راه افتاد. شاید همین غیبت خدا و حقیقت است که شوق وصل را در ما مینشاند. ۳. بنا بر رویکرد معنوی حافظ، در نگاه انسانی ما، جهان خالی از خطا و رخنه نیست؛ اما باید بکوشیم با دیدهی زیبابینِ عشق به هستی نظر کرده و خطاپوشی کنیم؛ ۴. حافظ معتقد است، در ما خاطرهای ازلی نهادهاند؛ وسوسهای مقدس در نهاد ماست که ما را به جانب عشق و خوبیِ اخلاقی فرامیخواند؛ ۵. به رغم فناپذیری همهچیز، ساختار جهان بهگونهای است که به «عشق» و «خیر اخلاقی» بیتفاوت نیست و نقشی که به دست عشق و اخلاق بر دیوار جهان میبندد، پایدار است؛ ۶. در برابر تقدیر و سرنوشت باید خرسند و پذیرا بود، از منظرِ هستیشناسانه ما اختیار چندانی نداریم، اما بهتر است از منظر اخلاقی خود را مختار بدانیم و بهرغم آنکه لزوماً کوششهای ما به مقصود نمیانجامد، چالاک و بیدار، بکوشیم؛ ۷. برای راهبُردن به ابعاد معنوی جهان لازم است که چشمِ معنابین و جاننگر پیدا کنیم و از حواسِ دینی و معنوی بهرهمند شویم، چراکه با چشمِ «جهانبین» نمیتوان به لایههای نورانی وجود راه بُرد؛ ۸. همهچیز در معرض فناست و بهترین کار، اغتنام فرصت و سرکشیدنِ اکنون است؛ ۹. جهان، سراسر جلوهی امر مقدس است. امر مقدس را نباید در جایی بیرون از طبیعت سراغ گرفت. آن خیرِ برین، همین نزدیکیهاست. باید با نظری آکنده از عشق و زیبایی معنا را در همین ظواهر جهان جستوجو کرد. آنچه ما را در شکار معنا کامیاب میکند، نه بیاعتنایی به زیباییهای اینجهانی بلکه یافتنِ چشمی معنابین و جاننگر است؛ ۱۰. باید دعا کرد. استغفار سحر و راز و نیاز شبانه و سوز و گدازهای دل، روزنهگشاست. برای ارتباط با جانِ عالَم و یافتنِ راهی به باطن جهان، ابزارِ دعا کارساز است؛ ۱۱. قناعت و خرسندی به آنچه داریم و وارستگی و چشمسیری از لوازم معنویزیستن است؛ ۱۲. مصاحبت پاکدلان از شیوههای بسیار مؤثر برای یک زندگی معنوی است؛ ۱۳. به هر شیوهای باید از «خودپرستی» فاصله گرفت؛ ۱۴. تنها عشق است که ما را رستگار میکند؛ ۱۵. بزرگترین خطای اخلاقی «ریاکاری» و «مردمآزاری» است و بزرگترین فضیلت اخلاقی «خطاپوشی» و «بخشندگی» است.
گفتنیست، سلسلهنشستهای مرکز حافظشناسی کرسی پژوهشی حافظ با همکاری مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان وادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار میشود.
سیصدوسیودومین نشست حافظانه «بررسی و نقد کتاب نقش آذربایجان در تکوین و پیشبرد حوزههای حافظپژوهی»
سیصدوسیودومین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«بررسی و نقد کتاب نقش آذربایجان در تکوین و پیشبرد حوزههای حافظپژوهی»
سیصدوسیودومین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ به موضوع بررسی و نقد کتاب “نقش آذربایجان در تکوین و پیشبرد حوزههای حافظپژوهی” اختصاص یافت.
در این نشست که روز یکشنبه ٣١ شهریورماه ١٣۹۹ بهصورت مجازی (از طریق شرکتدانشبنیان ابر دراک و نرمافزار ادوبی کانکت) برگزار شد، دکتر بهادر باقری، دکتر علیرضا مظفری و یحیی نورالدینیاقدم به ایراد سخن پرداختند.
در آغاز این نشست، دکتر بهادر باقری، دانشیار رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی، به بررسی و نقد کتاب پرداخت. وی کتاب مورد بحث را اثری ارزنده و شایان تقدیر خواند و بر نقاط قوت آن تأکید کرد. دکتر باقری در ادامه، پیشنهادهایی برای بهبود چاپهای آیندۀ کتاب مطرح کرد، ازجمله اینکه فصلهای اول و دوم بهدلیل کیفیت مقدمهوار آنها خلاصه شوند و زیرعنوان پیشگفتار یا مقدمه بیایند. افزونبراین، مطالب مربوط به آذربایجان و ارزشهای فرهنگی و… آن در آغاز کتاب آورده شود. وی در ادامه به شباهت ساختار کتاب به رسالۀ دکتری اشاره کرد و تغییر و اصلاح آن را در آینده موجب ارتقای اثر خواند. لزوم توجه بیشتر به حافظپژوهان برجسته و نامدار بهجای اساتیدی که حیطۀ اصلی پژوهش آنها حافظ نبوده، نکتۀ پایانی سخنان نخستین سخنران نشست بود.
در ادامه دکتر علیرضا مظفری، استاد دانشگاه ارومیه به بیان نقطهنظرات خود دربارهی کتاب مورد بحث پرداخت.
بهگفتهی ایشان، حسن کتاب “نقش آذربایجان در تکوین و پیشبرد حوزه های حافظ پژوهی” آن است که توانسته، معرفی حافظپژوهان منطقهی آذربایجان را در یک جا جمع کند و آثار آنها را برای شیفتگان حافظ معرفی نماید؛ اما از آنجا که اساس این کتاب، رسالهی دکتری نویسنده بوده، هنوز نتوانسته است از کالبد رسالهای و نقاط ضعف شایع این نوع از تحقیقات بیرون آید.
وی در ادامه توضیح داد: به نظر میرسد که دو فصل اول و دوم با حجمی حدود ۲۰درصد کل کتاب، هم پر حجم و هم در بسیاری موارد غیرضروری است و نویسنده میتوانست بهعنوان پیشدرآمد برای موضوع کتاب آنها را در یک فصل جمع کند.
اما از آنجا که تعریف جامع و مانعی از اصطلاح”حافظ پژوهی” پیش روی نویسنده نبوده، شخصیتهایی را در اعداد حافظپژوهان قرار داده که نه خواص و نه عوام آنها را در این حوزه صاحب فکر و اثر نمیشناسد. حق آن بود که نویسنده، ابتدا به نسل اول از حافظپژوهان میپرداخت و سپس به بیان نسل دوم و سوم از آنها روی میآورد؛ یعنی جای فصل سه و پنج کتاب میبایست جابهجا شود.
از سوی دیگر شایسته بود که نویسنده فصل ۴ را مقدم بر فصول دیگر بیاورد تا با طبقهبندی حوزههای حافظپژوهی شخصیتهای صاحب اثر در هر حوزه را در بخش خود بررسی میکرد.
نویسندۀ کتاب، دکتر یحیی نورالدینیاقدم آخرین سخنران نشست بود. او نخست به معرفی اثر و بخشهای تشکیلدهندۀ آن پرداخت. دورههای اصلی حافظپژوهی در آذربایجان، طبقهبندی پژوهشهای صورتگرفته و تجزیه و تحلیل آثار ۱۵ تن از برجستهترین حافظپژوهان این منطقه، موضوع بخش نخست سخنان دکتر نورالدینی بود. وی نتیجۀ اصلی تحقیقات خود را روشن شدن این مسئله دانست که حافظپژوهان حوزۀ آذربایجان در آغاز و پیشبرد پژوهشهای حافظانه از جمله نسخهشناسی، شرحنویسی و… نقشی تعیینکننده داشتهاند. دکتر نوالدینی در بخش دوم سخنان خود، به انتقادات دو سخنران پیشین پاسخ داد و اصلاح مواردی چون ساختار رسالهوارِ کتاب را در چاپهای آینده قطعی خواند.
گفتنی است کتاب”نقش آذربایجان در تکوین و پیشبرد حوزه های حافظ پژوهی” به قلم دکتر یحیی نورالدینی اقدم، در سال۱۳۹۷ از سوی نشر بخشایش در یک مجلد ۳۷۴ صفحهای و قطع وزیری به چاپ رسید. محتوای این کتاب در ۵ فصل به بررسی تاریخ حافظپژوهی در آذربایجان و معرفی مشاهیر این حوزه در این منطقهی فرهنگی اختصاص یافته است.
سلسلهنشستهای علمی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ با همکاری معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه شیراز و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر همراهان برگزار میگردد.
سیصدوسیویکمین نشست حافظانه «حافظ و فلسفهی لذت اکنون و اینجا»
سیصدوسیویکمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«حافظ و فلسفهی لذت اکنون و اینجا»
نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ، با موضوع «حافظ و فلسفهی لذت اکنون و اینجا»، در تاریخ ۲۹مردادماه ۱۳۹۹، بهصورت مجازی برگزار شد.سخنران این نشست، دکتر مهدی محبتی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان بود.ایشان در ابتدا به تعریف مقولهی «لذت»، از منظر مکتبهای فکری مختلف پرداخت. موضوع منشأ درونی و بیرونی لذت، از مهمترین مباحث این بخش از سخنرانی وی بود.دکتر محبتی در ادامه بر تعریفی از لذت که حول محور مکاشفهی خویش میگردد، انگشت نهاد و کوشید با بهرهگیری از شعر حافظ، لذت ویژهی او را در این چارچوب تفسیر کند.به اعتقاد ایشان، حافظ با بهرهگیری از آبشخورهای فکری مختلف، به عروجی رسیده که مظاهر گوناگون لذت از رهگذر آن درک میشود؛ از همینرو تفسیر عناصری چون می، شاهد و… در شعر او بدون درنظرگرفتن منظومهی فکری حافظ و رویکرد او به مقولهی لذت، سطحینگرانه خواهد بود.
گفتنیست این نشست که سیصدوسیویکمین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ بود؛ با همکاری معاونت فرهنگی-دانشجویی دانشگاه شیراز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار شد.
سیصدوسیامین نشست حافظانه «حافظ و مسئلهی ترجمهپذیری غزلیات، با تکیه بر ترجمههای آلمانی از دیوان حافظ»
سیصدوسیامین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«حافظ و مسئلهی ترجمهپذیری غزلیات، با تکیه بر ترجمههای آلمانی از دیوان حافظ»
سیصدوسیامین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، با موضوع «حافظ و مسئلهی ترجمهپذیری غزلیات، با تکیه بر ترجمههای آلمانی از دیوان حافظ»، روز یکشنبه ۲۲دیماه ۱۳۹۸، در سالن غزل مجموعهی تالار حافظ، برگزار شد.
در این مراسم که با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز ترتیب یافت، جمعی از دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و ادب استان فارس حضور داشتند. در این نشست، نخست نماهنگی از برنامهی ویژهی نور و صدا که در کنار بنای یادبود حافظ و گوته در وایمر آلمان بهمناسبت دویستوشصتوهفتمین سالگرد تولد گوته، در سال ٢٠١۶ برگزار شد، نمایش داده شد.
سپس دکتر فریده پورگیو، مدیر روابط بینالملل مرکز حافظشناسی و استاد بازنشستهی ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز به ترجمهی اشعار حافظ در پیچ وخم زمان پرداخت و تعدادی از ترجمههای انگلیسی حافظ را معرفی و نقد کرد. وی در جمعبندی کلام خود، گفت: بررسی مقایسهای ترجمههای انگلیسی چندمترجم در قرون گذشته و نیز در قرن بیستم نشان میدهد، مترجمان قدیمی با زبان و ادبیات فارسی آشنا بوده و بسیاری از آنان، در ترجمهی اشعار حافظ سعی در حفظ فرم و محتوا (از نظر قافیه و انتخاب واژگان مناسب در زبان مقصد) داشتهاند. اما مترجمان قرن بیستم که اکثرا خود نیز شاعر هستند، ولی با زبان فارسی بهندرت آشنایی دارند، براساس ترجمههای قبلی یا با کمک افراد آشنا به زبان فارسی، ترجمههایی نوشتهاند که بیشتر برداشتی شخصی از شعر حافظ به شمار میرود. ایشان با بیان اینکه نمیتوان اینگونه برداشتها را نادیده گرفت، توضیح داد: در دنیای نقد کنونی و با استفاده از نظریهی پذیرش ادبی (Reception Theory) نیاز هست که به بررسی برداشتهای گوناگون در جوامع و دورههای مختلف از اشعار حافظ بپردازیم. دکتر پورگیو در خاتمه، به مرکز حافظشناسی پیشنهاد داد که این مقوله را مورد توجه قرار داده و در آیندهای نزدیک بدان بپردازد.
در ادامهی این نشست، دکتر حسن نکوروح، استاد بازنشستهی ادبیات آلمانی دانشگاه شیراز به تاثیرپذیری گوته از حافظ و سعدی و ترجمهی برخی اشعار این دو شاعر ایرانی در دیوان شرقی-غربی گوته پرداخت. او با بیان این مقدمه که در ترجمه، بهویژه ترجمهی شعر، همیشه با دوگانگی یا بیگانگی سروکار داریم، گفت: هرچه وابستگی به سنتهای ملی بیشتر باشد، دوگانگی یا بیگانگی یادشده بیشتر نمایان میشود. چنانکه دربارهی شعر حافظ، به بیشترین وجه، ظهور میکند. بهگفتهی دکتر نکوروح، گوته از گلستان و بوستان سعدی ترجمههایی انجام داده است، اما آوردههای شاعر آلمانی از گلستان و بوستان، اغلب تنها با اندکی تغییر نقل شده، درحالیکه درمورد غزلهای حافظ برعکس، تغییرات بهحدی است که یافتن منبع الهام شاعر، غالباً دشوار و گاه حتی ناممکن مینماید.
ایشان ضمن بیان مشابهتهایی در دیوان شرقی-غربی گوته با دیوان حافظ و گلستان و بوستان سعدی، گفت: گوته بهطور ویژه از دو نظر، به همتای ایرانیاش وامدار میماند، یکی قالب سونت که آن را برابر غزل دانستهاند و دیگر، طنزی که پشت لحن جدی شعر پنهان شده است.
وی افزود: دربارهی طنز غربی که شاعر آلمانی هم به آن نظر داشته، بیش از هر چیز دوپهلوبودنش را بهعنوان مشخصهی بارز آن بیان کردهاند، سخنی که دربارهی طنز رندانهی حافظ هم در موارد بسیاری صادق است. منتها وجوه دیگری هم به آن اضافه میشود که کار توضیح و توصیف را بسیار پیچیده میکند.
استاد ادبیات آلمانی با اشاره به اوضاع سیاسی اجتماعی عصر حافظ و سعدی، بیان داشت: طنز گوته، طنزی آشکار از نوع Ironie است که نه فقط در اشعار گوته، بلکه نزد شاعران و نویسندگان دیگر غربی نیز همزمان با طنز دیگری همراه است و در زبانهای اروپایی Humor نامیده میشود. وی افزود: این نوع اخیر طنز که نمونهی بارز آن را در گلستان سعدی بسیار میبینیم، طنزی است شادمانه (که همین هم نه فقط شادمانگی شعر و نثر گلستان را موجب شده، بلکه روشنی و شفافیت کلام او) که از اوضاع و احوال اجتماعی دوران زندگیاش که با دوران سلطنت اتابکان فارس مصادف بوده، سرچشمه میگیرد. ایشان ادامه داد: در مقابل، طنز حافظ که خود به رندی از آن تعبیر میکند، طنزی است پنهان و پیچیده که نه فقط گوته با آن مشکل داشته، بلکه خوانندهی فارسی نیز از دیرباز از دریافتش ناتوان بوده و اغلب به آن به گونهی کلامی مقدس نگریستهاند، که در مکتبخانهها نیز به همین عنوان در کنار کتاب مقدس آسمانی بدون دریافتی میخواندهاند و نیز وسیلهای بوده برای تفأل، که آنگاه نیز اغلب تنها به درک کلماتی دل خوش میکرده که به گمان خود، پیام مدنظرشان را در آن مییافتند.
دکتر نکوروح با اشاره به بخشهایی از کتاب نظریهی رنگهای گوته که اثری است علمی-عرفانی و گوته در آن از خلقت عالم به انسان میرسد، در مقایسه با شعر حافظ تأکید داشت: باید گفت که گوته با دید نوتر خود که از جهان مدرن (مدرن نسبت به دنیای حافظ) برگرفته با شیوهای مناسب آن شعر را پیش برده تا بر دنیای سنتی عصر حافظ چیره گردد. دنیایی که شعر همتای محبوبش به کمک شیوهی بیمانندش با ابیات گسسته و مستقل از هم، ممنوعیت عشق را در آن عالم ایستا در ساختار خود به نمایش گذاشته است. ازینرو میتوان شعر گوته را از دیدگاه معرفتشناسی گامی به جلو دانست.
گفتنی است، این نشست از سلسلهنشستهای مرکز حافظشناسی است که در سال جاری با محوریت موضوعی «حافظ و ترجمه» برگزار شده است و بهدلیل تمرکز بر “ترجمههای آلمانی” تازگی داشت.
پیشتر این مرکز، نشستهایی با عنوان «بازشناسی ترجمهی پل اسمیت استرالیایی از دیوان حافظ» با سخنرانی دکتر زهرا طاهری و «مقایسهی موسیقایی شعر حافظ و ترجمههای انگلیسی آن» با سخنرانی دکتر پورگیو و آقای پیام درخشانفرد در نیمهی اول سال ۹۸ برگزار کرده است.
سیصدوبیستونهمین نشست حافظانه «تحلیل خویشاوندی حافظ با موسیقی»
سیصدوبیستونهمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«تحلیل خویشاوندی حافظ با موسیقی»
سیصدوبیستونهمین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، با عنوان «تحلیل خویشاوندی حافظ با موسیقی»، روز دوشنبه ٢٥آذرماه ۱۳۹۸، در مجموعهی غزل تالار حافظ برگزار شد.
در این مراسم که با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادب فارسی دانشگاه شیراز و حضور جمعی از دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و ادب کشور برگزار گردید، دکتر مسیح افقه، استاد دانشگاه آزاد اسلامی شیراز، از ظرفیت موسیقایی شعر حافظ برای ساختن تصنیف سخن گفت و از رهگذر این مطلب، یکی از دلیلهای جاودانگی شعر حافظ را کاوید.
ایشان به رویکرد بسیاری از حافظپژوهان نسبت به گرایش حافظ به موسیقی اشاره کرد و گفت: بسیاری از مطالعات گذشته در زمینهی ارتباط حافظ با موسیقی، براساس بررسی اوزان عروضی، شناسایی تناوب هجاها و استفاده از واژگانی است که احتمالا در میان نوارندگان و یا موسیقیدانان همعصر حافظ مرسوم بوده است.
دکتر افقه تصریح کرد: نمیتوان بهطور قطع و بهیقین اظهار کرد که جاگذاری واژگان مرتبط با موسیقی در شعر حافظ، بنیان فنی از دیدگاه موسیقایی دارد؛ چراکه امروز، مختصات موسیقی عصر او، از نظر دیدگاه فنی، بهطور کامل مشخص نیست.
وی افزود: برای توصیف علمی یک موسیقی، مؤلفههای متعددی را باید تعریف کرد. اما دلایل کافی برای اثبات وجود موسیقی آوازی (مانند آنچه در ردیف دستگاهی کنونی ایران وجود دارد) در دست نیست. در حقیقت نمیتوان استیلای موسیقی آوازی را، همانند آنچه امروز استفاده میشود، قطعی دانست.
مدرس دانشگاه آزاد اسلامی شیراز گفت: شاید دیدگاه کنسونانس واژگانی، بتواند تا حد شایان توجهی، معرف ذوق موسیقایی حافظ باشد؛ چراکه بررسی این مؤلفه، مستقیما به شناسایی فونتیک (آواشناسی) واژگان بهکار رفته در شعر حافظ و در ادامه به بررسی استفاده از واژههای یکسیلابی و دوسیلابی میپردازد. واژههایی که انطباق قابل توجهی در تلفیق با موسیقی دارند.
ایشان ادامه داد: از آنجایی که در نظام موسیقی کنونی ایران، آواز ایرانی، بهعنوان یکی از شاخصترین بخشهای موسیقی کلاسیک کشور ماست، بررسی تطبیقی ابیات مختلف غزلیات حافظ و موسیقی امروز ایران، بیانگر ظرفیت شایان توجه واژههای شعر حافظ، از نظر بافت فونتیکی بهکارگرفته شده با موسیقی است.
دکتر افقه تشریح کرد: استفاده از واژههایی مانند “می”، “یار”، “که” بهعنوان مثالهایی از واژگان یکسیلابی و واژههایی مانند “جهان”، “نسیم”، “بیا” که واژگان دوسیلابی هستند، در غزلیات حافظ زیاد شنیده میشود. این مثالها نشاندهندهی آن است که واژههای اشاره شده و مانند آن (که در دیوان حافظ بسیار به چشم میخورد) با هرنوع از عناصر زمانی موسیقایی، قابلیت تلفیق دارند.
وی افزود: باتوجه به اینکه موسیقی ایران از زمان حافظ (قرن هشتم) تا کنون در حال تغییرات و دگردیسیهای بسیاری بوده است، بیان این فرض که در طی این زمان، شعر حافظ، در موسیقی دورههای مختلف تاریخی ایران استفاده میشده است، چندان دور از ذهن نیست.
ایشان ادامه داد: در حقیقت، موسیقی ایران، همانند یک مقوله با خصلت کاملا سیالگونه رفتار کرده است.
مدرس دانشگاه آزاد اسلامی گفت: استفادهی حافظ، از واژههای یکسیلابی و دوسیلابی، امکان تلفیق شعر و موسیقی را بهمیزان چشمگیری افزایش داده است که با هرگونه تغییر ساختاری در موسیقی کلاسیک ایران، قابلیت تلفیق دارد.
دکتر افقه تصریح کرد: باید بر این نکته تأکید داشت که این بهکارگیری واژههای یادشده و مانند آن، مطلقا به ذوق موسیقایی سراینده بازگشت میکند؛ تاحدیکه این تفکر به ذهن راه مییابد که احتمالا حافظ خود غزلیات خود را میخوانده و یا به خوانندگان زمان خود میسپرده و پس از تلفیق، احتمالا تصحیح نیز انجام میداده است و این رویکرد برخی از موسیقیدانان ایران است.
استاد دانشگاه آزاد، در پایان، باری دیگر تأکید کرد: با شناسایی کنسونانس واژگانی شعر حافظ، میتوان ابیات موسیقیپذیر غزلیات حافظ را شناخت و ظرفیت موسیقایی شعر حافظ برای ساختن تصنیف و از رهگذر این مطلب، راز جاودانگی غزلهای حافظ را واکاوی کرد.
سیصدوبیستوششمین نشست حافظانه «زیباییشناسی غزلهای حافظ»
سیصدوبیستوششمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«زیباییشناسی غزلهای حافظ»
سیصدوبیستوششمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ با موضوع نشست زیباییشناسی غزلهای حافظ روز یکشنبه ۲۴ شهریورماه ١٣۹٨، ساعت ۱۷.۳۰ در سالن غزل تالار حافظ شیراز برگزار شد.
در این نشست که با همکاری ادارهی کل فرهنگ ارشاد اسلامی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات دانشگاه شیراز برگزار شد، دکترسعید حسامپور، استاد بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و مدیر مرکز آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان به سخنرانی پرداخت.
ایشان در ابتدا ضمن سپاسگزاری از مرکز حافظشناسی برای برگزاری نشستهای علمی و فرهنگی جریانساز در پیوند با حافظ، با خواندن ابیاتی از حافظ نظر مخاطبان را به نگاه حافظ به زیباییشناسی جلب کرد و گفت: میراثهای جاودان ادبی و هنری عرصهی کوششهای فراوان ادیبان، هنرمندان، اندیشمندان و انسانهایی است که با آفرینش آثار فاخر و زیبای خود، لذتهایی ناب را به مخاطبان خود هدیه دادهاند و کام آنان را شیرین ساختهاند.
وی تاکید کرد: بیتردید در گسترهی شعر جهانی، حافظ توانسته با هنرمندی ویژهای تابلوهایی خلاقانه و ساحرانه بیافریند که تا همیشه پیش روی مخاطبان لذتآفرین و انرژیبخش باشد.
دکتر حسامپور با اشاره به نظرات صاحبنظران و نظریهپردازان مختلف دربارهی تعریف زیبایی و لذت و عوامل آنها گفت: زیبایی قابل احساس و ادراک هست، اما غیرقابل تعریف است و در نهایت، ریشه در نیازهای ما دارد.
ایشان افزود: به باور من، یکی از بنیادیترین ریشههای زیبایی در شعر حافظ، با احساس نیاز مخاطبان در هم تنیده شده است؛ نیازهایی مانند شنیدن روایت، تعلیق و کشمکش، آفرینش شخصیتهایی اسطورهای، گفتوگومندی، عصیان و ستیز با هستی و جهان و همچنین با اصحاب زور و تزویر، فرو رفتن در خود و… .
ایشان به عوامل مختلفی ازجمله: خرده روایتها، تعلیقها، کشمکشها، تضادها، آشناییزداییها و… بهعنوان رمز ماندگاری و دلیل لذتبردن همیشگی و همهزمانی مخاطب از شعر حافظ پرداخت.
این حافظپژوه یکی از ترفندهای اصلی حافظ را «خلق معشوق چندوجهی» در شعرش خواند و توضیح داد: در شعر شاعران دیگر ممدوح، معبود و معشوق جای خاص خود را دارند و مخاطب میتواند تفاوت اینها را درک کند، اما در شعر حافظ با زیرکی و زیبایی تمام چینش ابیات و خلق شخصیتها بهگونهایست که ما میتوانیم همزمان شعر را مربوط به هرکدام از این شخصیتها (معبود و معشوق و ممدوح) بدانیم و از آن لذت ببریم.
دکتر حسامپور، یکی دیگر از عوامل لذتبردن از شعر حافظ را «تنوع» در شعر حافظ دانست و ریشهی آن را در نیازهای بشر معرفی کرد. وی گفت: حافظ همزمان که به نیازهای جسمانی ما توجه میکند به نیازهای معنوی ما نیز میپردازد، او همزمان به مسائل اجتماعی و فردی اشاره میکند. در شعر او همزمان مفاهیم مربوط به حماسه، عرفان، ادبیات غنایی و تعلیمی وجود دارد و بدینترتیب تنوع یکی از پررنگترین محورها در شعر حافظ است.
سیصدوبیستوپنجمین نشست حافظانه «مقایسهی موسیقایی شعر حافظ و ترجمههای انگلیسی آن»
سیصدوبیستوپنجمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«مقایسهی موسیقایی شعر حافظ و ترجمههای انگلیسی آن»
سیصدوبیستوپنجمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ با عنوان «مقایسهی موسیقایی شعر حافظ و ترجمههای انگلیسی آن»، در تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۹۸، با همکاری مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس با حضور جمعی از دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و هنر فارس، در سالن غزل مجموعهی تالار حافظ برگزار شد.
در این مراسم نخست دکتر فریده پورگیو، مدیر امور بینالمللی مرکز حافظشناسی و استاد زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز، ضمن خوشآمدگویی به حاضران، به موضوع ترجمهی اشعار حافظ پرداخت. وی با بیان این مقدمه که تاکنون ترجمههای بسیاری از اشعار حافظ به زبانهای گوناگون منتشر شده است و این ترجمهها طیفی از ترجمهی کلمهبهکلمه تا برداشت آزاد را در بر میگیرد، گفت: مقاله و پژوهشهای بسیاری در سنجش این ترجمهها انجام شده است که شامل تصویرسازی، معادلسازی واژهها، منظوم یا منثور بودن و… میشود.
ایشان تأکید داشت: ترجمهی خوب، متعلق به مترجمانی است كه به زبان و ادب مبدأ و مقصد كاملاً مسلط هستند و آن را به گونهاي بليغ و به شكلي عميق درك میكنند. دکتر پورگیو با بیان این پرسش که: تسلط، دقيقاً به چه معناست؟ و مترجم مسلط به چه كسی گفته میشود؟ توضیح داد: به شخصی كه فقط زبان مقصد را متوجه میشود و صحبت میكند، يك مترجم مسلط گفته نمیشود؛ بلکه فرد ماهر و متخصص در اين زمينه، كسي است كه علاوه بر فهم دقيق كلمات و جملات و توانایی صحبت به زبان انگليسی، (در سطحی حرفهای و عالی و مجهز به تواناییهایی نظير ترجمهی مقاله يا ترجمهی تخصصی)، درك درستی از ساختار و قواعد زبان مبدأ و مقصد دارد و میتواند واژهها و عبارات را از بستر مادريشان به بستری با ويژگیهای زبانی متفاوت انتقال دهد. ایشان تأکید کرد: مسلمٱ چنین مترجمی باید آشنایی کافی با شعر و ادب زبان مبدأ و مقصد داشته باشد.
در ادامهی این مراسم آقای پیام درخشانفرد، کارشناس ارشد پژوهش هنر و استاد مدعو دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه شیراز به بُعد هنری و موسیقیایی اشعار حافظ پرداخت. ایشان با بیان این مقدمه که پس از اولین آشنایی انگلیسیزبانان با اشعار حافظ در نیمهی دوم قرن هجدهم، بیش از یکصد ترجمه از آنها انجام شده است، اما تنها برخی از مترجمان، اشعار را به نظم ترجمه نمودهاند، به پژوهش خود در اینباره (پایاننامهی کارشناسی ارشد ۱۳۹۴) اشاره کرد و گفت: تحقیق من از نوع میانرشتهای و توصیفیـ مقایسهای است که هدف از انجام آن، یافتن شیوهای برای برگردان غزل حافظ در قالب شعر انگلیسی بوده است.
وی ابتدا به میزان آشنایی حافظ با موسیقی و ساز اشاره کرد و نشان داد که حافظ در این موضوع تبحر خاصی داشته است. سپس ابعاد شکلدهندهی موسیقی در شعر فارسی و انگلیسی را بهطور اجمالی معرفی کرد. ایشان در ادامه به دستهبندی غزلیات حافظ بر مبنای فرم و موسیقی (وزن) آنها و نیز پربسامدترین آنها پرداخت و گفت: از آنجایی که عنصر اصلی موسیقیساز در شعر پارسی و انگلیسی ذاتاَ متفاوتند و امکان مقایسهی ادبی این دو وجود ندارد؛ ریتم و نُت موسیقی اشعار، تنها بستر ممکن برای مقایسه این دو مقایسه است. درخشانفرد در پایان ریتم غزلیاتی که بیشترین ترجمه را داشتند با ترجمهها مقایسه کرد و میزان نزدیکی و توانایی مترجمان را در انتقال ریتم اشعار نشان داد.
سیصدوبیستوچهارمین نشست حافظانه «یادمان شادروان استاد هاشم جاوید»
سیصدوبیستوچهارمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«یادمان شادروان استاد هاشم جاوید»
سیصدوبیستوچهارمین نشست حافظانهی مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، به «یادمان شادروان استاد هاشم جاوید» اختصاص یافت و با حضور جمعی از دانشگاهیان، اهالی فرهنگ و هنر و خانوادهی محترم جاوید برگزار شد.
یادمان «شادروان استاد هاشم جاوید» در یکمینسال درگذشت او، به همت مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی در تاریخ ۲۹خردادماه ۱۳۹۸ در سالن چمران دانشگاه شیراز برگزار شد.
در این مراسم نخست آقای دکتر کاووس حسنلی مدیر مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، ضمن خوشآمدگویی به حاضران، از استاد تازه درگذشته ناصر امامی یاد کرد و گفت: ناصر امامی، ازجمله افرادیست که سهم بزرگی در شناسنامهی فرهنگ و ادب فارس دارد.
ایشان با ابراز تاسف از عروج بزرگان و شخصیتهای نامدار فارس، اضافه کرد: همگان از اینکه این بزرگان ازدسترفته جایگزین داشته باشند، تردید دارند.
مدیر مرکز حافظشناسی، استاد هاشم جاید را از سرمایههای عظیم و گرانمایهی شیراز خواند و افزود: اگر حتی تنها کتاب حافظ جاوید از ایشان باقی مانده بود؛ ما را به تعظیم و سپاس در برابر دانش و اندیشهی او وامیداشت.
در ادامه آقای دکتر رضا رستگاری، پژوهشگر دورهی پسادکتری کرسی پژوهشی حافظ، اشارهای کوتاه بهزندگی مرحوم جاوید کرد و به معرفی آثار مرحوم جاوید پرداخت که شامل اشعار، مقالات چاپشده در مجلات قدیم، کتاب حافظ جاوید و تصحیح دیوان حافظ با همکاری استاد بهاءالدین خرمشاهی است.
ایشان ضمن اشاره بهاهمیت بازخوانی متون گذشته و درنگ و دقت در آنها افزود: همهی نویسندگان و پژوهشگران بزرگ، مانند استاد جاوید، آثار تحقیقی خود را پس از مطالعات بسیار و در دوران پختگی عرضه کردهاند.
دکتر رستگاری به کتاب ارزشمند حافظ جاوید (چاپ اول 1375 – نشر فرزانروز) اشاره کرد و گفت: دقت و ایجاز قلم نویسنده و شیوهی تقریر پلکانی در نگارش مقالات، از شگردهای خاص مرحوم جاوید بوده است؛ درصورتیکه هریک از مقالات کوتاه این کتاب که راهگشای مطالعات حافظپژوهی است، میتوانست با حواشی و تفصیلی ملالآور نوشته شود.
ایشان در ادامه به دانشنامهی حافظ و حافظپژوهی ذیل مدخل حافظ جاوید اشاره کرد و گفت: در این کتاب آمده است که کتاب حافظ جاوید حاوی 110 مقاله است؛ درحالیکه چاپ دوم کتاب در سال 1377 با اصلاحات و الحاقات فراوان منتشر شد و تعداد مقالات کتاب به 121 رسید.
وی در پایان به دیوان حافظ (چاپ اول 1378 – نشر فرزان روز) پرداخت که براساس قرائتگزینی انتقادی از میان تصحیحهای معتبر پیشین بهچاپ رسیده و مصححان افزونبر روایت نسخ و دگرسانیهای شعری، بهمسألهی درایت و درستخوانی شعر هم نظر داشتهاند.
خانم لادن چالاک از نزدیکان مرحوم هاشم جاوید نیز، آخرین سخنران این نشست بود که دربارهی مرحوم هاشم جاوید گفت: استاد هاشم جاوید، در برابر بحرانهای اخلاقی جامعهی معاصر حساس بود و هشدار میداد. او هنرمندی متعهد بود. تعهدی بزرگ برای حفظ اخلاقی که میپنداشت در جهان معاصر رو به فناست. هاشم جاوید میگفت و اصرار میورزید که وظیفهی تک تک ما حفظ و نگهداشتن ارزشهاست.
ایشان افزود: استاد جاوید همواره تأکید میکرد که تنها چیزی که امکان تکامل معنوی انسان را فراهم میکند، هنر است.
سیصدوبیستوسومین نشست حافظانه «سبکشناسی پیکرهبنیاد و کاربرد آن در شعر حافظ»
سیصدوبیستوسومین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«سبکشناسی پیکرهبنیاد و کاربرد آن در شعر حافظ»
سیصدوبیستوسومین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ با عنوان «سبکشناسی پیکرهبنیاد و کاربرد آن در شعر حافظ» در تاریخ ۲۸خردادماه ۱۳۹۸، با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، با حضور جمعی از دانشگاهیان دانشگاه شیراز و اهالی فرهنگ و هنر فارس، در سالن چمران دانشگاه شیراز برگزار گردید.
در این مراسم نخست دکتر کاووس حسنلی، مدیر مرکز حافظشناسی ضمن خوشآمدگویی به حاضران و سپاسگزاری از دکتر مولودی، به زحمات سپاسبرانگیز استاد خداپرستی اشاره کرد و گروه زبانشناسی و زبانهای خارجهی دانشگاه شیراز را از پیشگامان ایجاد پیکره زبان فارسی دانست.
دکتر حسنلی به اهمیت منابع پایهای همچون پیکرههای زبانی برای مطالعات مختلف پرداخت و افزود: پیکرههای زبانی امروزه با فناوریهای جدید که امکان جستجوهای متنوع را میدهد، این منابع پایهای و این دادههای زبانی را بسیار کاربردیتر از گذشته کردهاند.
وی ایجاد و گسترش پیکرههای زبانی را همچون سرمایههای خام اولیه و معادن عظیمی دانست که نه تنها در تحلیلهای زبانی ارزشمندند بلکه برای بسیاری از تولیدات زبانی و ادبی نیز کارآمد و گرهگشا هستند.
ایشان گفت: اگر این بانکهای پیکرهای از محدودهی واژگانی فراتر برود و ساختارهای نحوی و حتی کارکردهای هنری را هم فرابگیرد، در توصیفات زبانی و در تحلیلهای اجتماعی زبان هم دستگیر پژوهشگران خواهد بود.
مدیر مرکز حافظشناسی بیان داشت: با داشتن پیکرهی کامل زبانی از متون گذشتهی دیگر برای توصیف و تحلیل رفتارهای حافظ با زبان فارسی نیازی به فیشنویسی و صرف وقت بسیار برای گردآوری اطلاعات نخواهیم داشت. چون همهی این اطلاعات در همان منابع و بانکهای پیکرههای گردآوری شده است.
در ادامهی این مراسم دکتر امیرسعید مولودی، استاد زبانشناسی دانشگاه شیراز، به سبکشناسی پیکرهبنیاد و شیوهی کاربست آن در اشعار حافظ پرداخت.
ایشان با بیان این مقدمه که با ظهور زبانشناسی پیکرهای در دههی 60 غالباً تحلیلهای دستی جای خود را به تحلیلهای رایانهای دادهاند، گفت: تمرکز زبانشناسی پیکرهای روی روشها و فرایندهای مطالعهی زبان است و این حوزهی مطالعاتی با مجموعهای از متون الکترونیکی ماشینخواندنی به نام پیکره سر و کار دارد.
وی گفت: پیکرهها دارای انواعی چون خاص، عام، تاریخی، موازی، بهروزشونده، چندزبانه و زبانآموز هستند و نرمافزارهای واژهنما/واژهیاب نمونهای از این ابزارها هستند که امکانات متعددی همچون نمایش واژه در بافت متنی، ارائهی فهرست بسامدی واژههای متن، نمایش همایندهای موجود در متن، مشخصکردن کلیدواژههای متن و ارائهی خوشههای واژگانی را برای کاربران فراهم میکنند. بنابراین با داشتن چنین نرمافزارهایی میتوان به مطالعات زبانی کمی و کیفی پرداخت.
دکتر مولودی افزود: در سبکشناسی پیکرهبنیاد، بهمنظور شناسایی سبک نگارش نویسنده، روشهای دستی و ماشینی با یکدیگر تلفیق شده، تمامی مؤلفههای متن استخراج میگردد.
وی گفت: ازجمله مواردی که توسط ماشین و بهصورت خودکار صورت میپذیرد، محاسبهی همایندها، خوشههای واژگانی، فهرست بسامدی واژهها و کلیدواژههای متن است. مواردی که عمدتاً بهصورت دستی و بعضاً بهصورت ماشینی و خودکار صورت میگیرد نیز، شامل برچسبزنی صرفی، نحوی و معنایی میشود؛ به این معنی که اطلاعات صرفی، نحوی و معنایی تمامی واژههای متن، توسط انسان یا موتورهای برچسبزن خودکار به پیکرهی متنی اضافه میشود. با در اختیار داشتن دادهی برچسبخورده در سهسطح گفتهشده و داشتن یک نرمافزار واژهنما، میتوان فهرست برچسبهای صرفی و ساختهای نحوی و معنایی متن را به همراه فراوانی وقوعشان در متن شناسایی نمود و به تصویر دقیقی از سبک نویسنده دست یافت.
استاد دانشگاه شیراز تاکید کرد: روش نامبرده را میتوان برای هر اثری اعمال کرده و سبک نگارش آن را شناسایی نمود. بنابراین میتوان این شیوهی نوین مطالعاتی را بر روی متن الکترونیکی اشعار حافظ نیز به کار بست و سبک نگارش آن را براساس وجوه متعدد ذکرشده مشخص نمود. ایشان تأکید کرد، برای دستیابی به این مهم، نخست باید دادههای الکترونیکی غزلیات حافظ و همچنین همهی شاعران همعصر او تعیین شود. به این معنا که شناسنامهی هر غزل بهطور کامل مشخص شود. سپس دادههای موردنظر در سه سطح صرف، نحو و معنا برای مسائلی که بررسی میکنیم، مشخص گردد. همچنین برچسبهایی که برای دیگر صناعات ادبی میشناسیم، باید مشخص شود تا به نتیجهی مطلوبی برای انجام سبکشناسی پیکرهبنیاد روی متن الکترونیکی اشعار حافظ دست یافت.
سیصدوبیستودومین نشست حافظانه «نشست بازشناسی ترجمهی پال اسمیت استرالیایی»
سیصدوبیستودومین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«نشست بازشناسی ترجمهی پال اسمیت استرالیایی از دیوان حافظ»
سیصدوبیستودومین نشست از مجموعه نشستهای مرکز حافظشناسی، با عنوان بازشناسی کتاب ترجمهی پال اسمیت استرالیایی از دیوان حافظ، روز دوشنبه ۲6 فروردینماه ۱۳۹۸، در آرامگاه حافظیه، با حضور جمعی از دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و ادب برگزار شد.
این مراسم با سخنرانی دکتر کاووس حسنلی، مدیر مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ آغاز شد. وی ضمن خوشامدگویی به حاضران و سپاسگزاری از خانم دکتر زهرا طاهری، استاد دانشگاه ملی استرالیا که دعوت مرکزحافظشناسی را برای سخنرانی در این نشست پذیرفتند، درخصوص اهمیت ترجمه گفت:
ترجمهی مناسب و درست، دری است که به جهانی دیگر باز میشود و راهیست که معنا و مفهوم آثار ارزشمند ما را به ذهن و ضمیر دیگران منتقل میکند. ترجمه وسیلهایست که از طریق آن میتوان خود را در دیگران گسترد. بیگمان اگر امروز بزرگان ادبی ما در جهان شناختهشده و نامآورند، به همین دلیل است که آثارشان ترجمه شده است. اگر کسی مانند فیتزجرالد انگلیسی نبود، خیام این همه در جهان محبوبیت نداشت. درست است که ترجمهی فیتزجرالد از خیام با خیامی که ما در ایران میشناسیم تفاوتهای بسیار دارد، اما جهان غرب خیام را عموما از طریق همین ترجمهی فیتزجرالد میشناسد. اگر میشنویم آثار مولوی در چند سال اخیر از پرفروشترین آثار جهان غرب و آمریکاست، یکی از دلایل این آوازه، ترجمهایست که مثلا کلمن بارکس از آثار مولانا داشته است و این در حالیست که نه کلمن بارکس و نه پال اسمیت و نه بسیاری دیگر از مترجمان آثار فارسی، با زبان فارسی و با ظرافتهای ادبی این زبان آشنایی ندارند. درواقع آنچه از طریق ترجمه به نام اشعار حافظ یا خیام یا مولانا در جهان منتشر و خوانده میشود با حقیقت این اشعار فاصلهی بسیار دارد. اما از سوی دیگر، هیچ چارهای هم نیست جز تلاش برای ترجمه و البته تلاش برای ترجمهی صحیح.
وی افزود: شعر، بهویژه اشعار حافظ که پر از ایهام و معانی چندپهلوست و شعریست لایهلایه و تودرتو، هرگز تن به ترجمه نمیدهد و آنچه از صافی ترجمه میگذرد، بخش بسیار اندکی از آن شعر واقعیست.
برای ترجمه، هم شناخت شایستهی زبانِ مبدأ ضروری است و هم شناخت شایستهی زبان مقصد. اگر یک اثر ادبیِ فاخر مثل شعر حافظ که پر از پیچیدگیهای زبانیست، بخواهد ترجمه شود، افزونبر آشنایی با زبان فارسی، نیازمند درک ظرافتهای زبانی و بیانی شعر حافظ هم هست. کدام متن ادبیست که از چنین بختیاری بهرهمند باشد که مترجم آن متن هم بر زبان مبدأ، هم بر زبان مقصد و هم به روح اثر ادبی تسلط داشته باشد و آن را به درستی درک کند؟ با این همه، کسی مانند فیتزجرالد بهدلیل ذوق شعری و آشنایی با ذائقهی مردم مغربزمین ترجمهای را که به نام خیام منتشر کرد چون با ذائقهی مردم سازگار بود، مشهور شد و خوانندگان بسیاری یافت. کسی مانند کلمن بارکس که خودش زبانشناس و شاعر است و کسی مثل پال اسمیت که شاعر است، بهدلیل همین ذائقهی شعری، اگر زبان مبدأ را هم نشناسند، چون زبان مقصد را خوب میدانند، اگر ترجمهی مناسبی فراهم آورند، ترجمهی آنها در زبان مقصد علاقهمندان بسیاری میتواند داشته باشد. با این همه، همیشه باید به یاد داشته باشیم که این ترجمهها با اصل اثر که در زبان مبدأ پدید آمده است، بسیار فاصله دارد.
سپس دکتر زهرا طاهری، استاد دانشگاه ملی استرالیا و سخنران این نشست، بهشرح حال و زندگی پال اسمیت پرداخت. این استاد دانشگاه نخست تاکید کرد: برای دریافتن درک و دانش پال اسمیت از حافظ و شعرش، باید دید که او از چه زاویهای به حافظ مینگرد؟ حافظ از دیدگاه او چگونه انسانی است و شعر حافظ را حاوی چه پیامی میداند؟ باید دید که پال اسمیت کدام بُعد حافظ را میشناسد و از کدام بُعد غافل مانده است؟
به گفتهی وی پال اسمیت در سال 1965 در یک سفر دریایی از بمبئی به ایتالیا، با مردی آشنا میشود که تازه بهخیلِ مریدان “مهربابا” پیوسته بود. پس از یکسال بررسی زندگی و تعالیم مهربابا، اسمیت بهگروه مریدان او میپیوندد، طریق او را پیشه میکند و او را بهعنوان پیرروحانی خود برمیگزیند. در دوران خواندن “مقالات” مهر بابا، اسمیت با نام و شرح حال حافظ آشنا میشود. مهربابا (1894-1969) اصالتاً ایرانیست و نامش مروان شهریار ایرانیست. او در یک خانوادهی زرتشتی ایرانی در هند به دنیا آمده، در ۱۹سالگی به تحولات روحانی رسیده و پس از هفت سال سلوک تحت ارشاد پنج مرشد روحانی، خود را رهبر روحانیای که تجسم حضور خدا در زمین است، میدانست. او در ۲۷سالگی مکتب روحانی خود را بنا نهاد و مریدان و پیروان بسیاری به او اعتقاد آوردند. از ۳۰سالگی سکوت اختیار کرد و از طریق الفبا و اشارات دست با دیگران ارتباط برقرار میکرد. روزه و چلهنشینی از اصول تعالیم او بود و در جمع بزرگ پیروانش از آل.اس.دی و داروهای مخدر دیگر استفاده میکرد. مهربابا شیفتگی غریبی به حافظ داشت و در شرح حال او نوشته است که حافظ، بزرگترین شاعر روی زمین است؛ اما هنوز کسی نتوانسته است شعرهایش را به انگلیسی ترجمه کند.
شش سال پس از پیوستن به مریدان مهربابا، پال اسمیت در سال 1971 کار برگرداندن دیوان حافظ به انگلیسی را شروع میکند و در طول دوازده سال ترجمهی 791 شعر را بهاتمام میرساند. خودش معتقد است که اولین کسی است که فرم درست غزل را به انگلیسی سروده است و از قول یکی از دوستان حافظشناسش مینویسد که این ترجمه 99درصد حافظ است و ۱درصد پال اسمیت.
اولین کسی که ترجمهی دیوان حافظ را از او میخرد، جودیت رایت یکی از معروفترین شاعران استرالیاست. او بعد از آشنایی با حافظ و با الهام از شعرهای او، مجموعهشعری به نام غزل چاپ میکند. پال اسمیت هم بعد از آن 30کتاب، مقاله، نمایشنامه، داستان، داستانهای رادیویی و کتاب کودکان براساس زندگی حافظ نوشته است. یک رمان سهجلدی هم براساس شرح حال حافظ نوشته که نوشتن آن 14سال طول کشیده و بعداً بهصورت نمایشنامه درآمده و در دههی نود در استرالیا اجرا شده است. موسیقی متن این نمایشنامه را جانراس موسن که موسیقیدانی بسیار پرآوازهای است، نوشته و اخیرأ هم اسمیت مجموعهی شعری چاپ کرده که آغاز هر شعرش مطلع غزلی از حافظ است.
دکتر طاهری، افزود: پال اسمیت خود شاعر است و با ادبیات آشنایی نزدیکی دارد. آشناییاش با حافظ را مدیون مراد خود، مهربابا است. پس ازخواندن نوشتههای مهربابا که معتقد بود تا آن زمان کسی نتوانسته است حافظ را از طریق ترجمه، به انگلیسیزبانها بشناساند، پال اسمیت با مقالهها و ترجمههای مسعود فرزاد آشنا میشود. در یکی از این مقالات مسعود فرزاد مینویسد: “دیوان حافظ منتظر یک شاعر انگلیسیزبان است که با یک پژوهشگر حافظشناس ایرانی همکاری کند تا بتوانند شعرهای حافظ را به انگلیسی ترجمه کنند. چون یک انگلیسیزبان، توانایی شناخت ظرافتهای زبان شعر حافظ را نمیتواند داشته باشد و یک فارسیزبان هم نمیتواند ترجمهی خوبی براساس ظرافتهای زبانی انگلیسی بهدست بدهد.”
پال اسمیت به جمعآوری ترجمههای دیوان حافظ به انگلیسی میپردازد و در طول هشت سال تمام ترجمههای دیوان حافظ به انگلیسی را میخواند. از سال 1905 تا زمان ترجمهی دیوان حافظ، پال اسمیت در سال 1986 بیش از 60 برگردان دیوان حافظ به انگلیسی چاپ شده است که او همه را میخواند. وی مینویسد که برایش امکان اینکه زبان فارسی را در حد شعر حافظ یاد بگیرد وجود نداشته و برای نزدیکشدن به جهان شعر فارسی، نیاز به حداقل ده سال آموزش زبان فارسی داشته است، که بتواند یک ترجمهی تحتاللفظی مانند دیگران بهدست بدهد. دو سال از وقتش را هم به یادگرفتن سرودن غزل به انگلیسی سپری میکند، اما هنوز اسباب بزرگی خود را مهیا نمیبیند. اسمیت مینویسد که شبی در یأس و نومیدی و حالتی که می تواند آن را “دلتنگی برای خدا” بنامد در حالی شبیه به خلسه قلم به دست میگیرد و شعری میسراید و راضی از آنچه سروده است، فردا تمام ترجمههای موجود غزل “دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند” را جمع و کار ترجمه را شروع میکند. در طول یک سالونیم پس از شروع ترجمه، 150غزل را به انگلیسی برمیگرداند، اما تلاش و کموکاستیها و فرسودگی روحی باعث میشود که کار ترجمه را رها کند. در همان زمان در گوش جانش ندایی میشنود که میگوید: “تو تا به حال این کار را برای خودت کردهای. از این به بعد این کار را برای من بکن. فقط یکبار دیگر امتحان کن و قلم را بردار. من تو را یاری خواهم کرد.” وقتی دوباره قلم به دست میگیرد، این او نیست که مینویسد، بلکه قلم خود به نوشتن روان است. برای تمامکردن کار ترجمه با بیم و امیدهای بسیاری دستبهگریبان میشود و شبی هم حافظ را به خواب میبیند در باغ گل سرخی که در اطراف مزار اوست، از این خواب درمییابد که طنز و ظرافت کلام حافظ را نادیده انگاشته و بعد از آن مدتی را بهکارکردن روی جنبههای طنز و ظرافتهای کلامی حافظ میگذراند.
دکتر طاهری اظهار داشت: جانِ کلام پال اسمیت در پایان مقدمهاش بر دیوان حافظ این است که حافظ پیر روحانی او و تمام کسانی است که با شعرهایش فال میگیرند.
این نشست با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار گردید.
سیصدوبیستویکمین نشست حافظانه «بازشناسی کتاب این کیمیای هستی»
سیصدوبیستویکمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ
«بازشناسی کتاب این کیمیای هستی»
نشست بازشناسی کتاب این کیمیای هستی، اثر دکتر شفیعیکدکنی، روز یکشنبه ۲۵ فروردینماه ۱۳۹۸، در مجموعهی تالار حافظ، به همت مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، با حضور جمعی از دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و ادب برگزار شد.
در این مراسم، نخست دکتر کاووس حسنلی، مدیر مرکز حافظشناسی ضمن خوشامدگویی به حاضران و سپاسگزاری از سخنرانان جلسه، یادآور شد که در مراسم افتتاحیهی بیستودومین یادروز حافظ (۲۰ مهرماه ۱۳۹۷)، کتاب این کیمیای هستی رسما رونمایی شد، اما در آن زمان امکان و مجال بررسی این کتاب نبود به همین دلیل مركز حافظشناسى نشست اختصاصی این اثر را در برنامهی كاری خود قرار داد و هماینک بسیار خرسندیم که به بهانهی بازشناسی کتاب اين كيمياي هستى گردهم آمدهایم.
مدیر کرسی پژوهشی حافظ، درخصوص کتاب این کیمیای هستی با اشاره به اینکه، مطالب این کتاب در سه جلد و نزدیک به ۱۳۰۰ صفحه (۱۲۸۰صفحه)، از سوی انتشارات سخن، در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است، گفت: البته آقای دکتر شفیعیکدکنی وعدهی تالیف جلد چهارم و پنجم این کتاب را هم دادهاند.
وی افزود؛ به دلیل ماهیت این کتاب که برخی مطالب آن پیش از این به گونهای پراکنده در آثار دیگر آقای دکتر شفیعیکدکنی آمده است، مباحث گاهی بهناگزیر تکرار شده و استاد شفیعیکدکنی در مقدمات، از این ناگزیری تکرار چندین بار سخن گفتهاند. اما بازهم مطالب خواندنی دیگری در این مجموعه وجود دارد؛ از آغاز جلد نخست که آقای دکتر شفیعیکدکنی از بیماری «انشانویسی در تحقیقات ادبی» سخن میگویند تا بحث پایانی جلد سوم که بحث «مستور و مست» و پیوند آن با اندیشههای صوفیانه و اشعریگری است و بحث آدم و نیز ارادهی معطوف به آزادی که از دید دکتر شفیعیکدکنی هیچ یک از سخنسرایان ایرانی از این نظر به پای حافظ نمیرسند.
ایشان در پایان ضمن قدردانی از همهی حاضران، سپاس ویژهی خود را به استادان ارجمند، جناب آقایان دکتر جعفر مؤید شیرازی و دکتر نصرالله امامی که دعوت ایشان را برای سخنرانی در این جلسه و بازشناسی کتاب یادشده پذیرفتند، تقدیم کرد.
در ادامهی این مراسم، دکتر نصرالله امامی، استاد بازنشستهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز، سخنان خود را با محور گسترهی پژوهشی آثار دکتر شفیعیکدکنی آغاز کرد و گفت: حوزهی پژوهشهای استاد شفیعیکدکنی شامل گسترهی چشمگیری است که پژوهشهای مستقلی در حوزهی نقد و تصحیح متون کهن و معاصر، تاریخنگاری ادبی و سبکشناسی، عرفانپژوهی و چند شاخهی دیگر را دربرمیگیرد.
ایشان به چاپهای پیشین کتاب این کیمیای هستی اشاره کرد و گفت: این کیمیای هستی نام مجموعهای آراسته به نام استاد شفیعیکدکنی است. چاپ اوّل این کتاب در یک جلد، به همت ولیالله درودیان، در سال 1378 بهوسیلهی انتشارات آیدین تبریز منتشر شد. این چاپ با وجود شهرت خود به اعتبار نام و جایگاه استاد شفیعیکدکنی، بازتاب درخور و چشمگیری نیافت و علت این موضوع، شاید سلیقه و شیوهی تدوین این اثر بود که براساس پسند گردآورنده و نه عاملیت و نظر استاد انجام شده بود. همین موضوع سبب شد تا پژوهشگرانی که به این اثر استناد میکنند، بهویژه در بخش یادداشتها، با احتیاط عمل کنند؛ زیرا گردآورنده در برخی از یادداشتها، به اجتهاد خود مطالب و شواهدی افزوده که به لحاظ علمی مجاز به انجام آن نبوده است. چند سال بعد استاد شفیعیکدکنی زیر نظر خود، چاپ جدیدی از این اثر به دست داده که بهکلی با چاپ پیشین آن متفاوت است. چاپ اخیر که یکبار در سال 1396 و باردیگر در سال 1397 بهوسیلهی انتشارات سخن در سه جلد منتشر گردیده است.
وی در ادامه به معرفی هریک از سه جلد کتاب یادشده پرداخت و گفت: جلد اول از این چاپ، به بوطیقا یا شعرشناسی حافظ اختصاص یافته که مجموعهای از مقالات کوتاه و بلند پیرامون شعرشناسی حافظ است. برخی از این مقالات برگرفته از دیگر آثار استاد و بعضی برای اولینبار است که منتشر میشود. جلد دوم شامل یادداشتهای استاد در حوزهی واژگان حافظ است که گونهای مطالعهی فیلولوژیک و واژهشناسی در شعر حافظ است و میتواند برای درک مفردات و مفاهیم شعر حافظ، مفید و مغتنم باشد. جلد سوم کتاب، شامل درسنامههای حافظ از سال 1349 به بعد در درس حافظشناسی استاد است که در دانشگاه تهران برگزار میشده و همچنان ادامه دارد. درنتیجه اثر حاضر ممکن است در آینده نیز گسترش یابد و چاپ مجلدات جدیدی از آن بر اساس تقریرات و یافتههای علمی جدید ادامه پیدا کند و منتشر شود. بخش اخیر یعنی جلد سوم، با همکاری شمار بسیاری از شاگردان استاد نگاشته شده و هر قسمت از آن شیوه و نثر خاص خود را دارد و استاد تنها به ویرایش و نظارتی اجمالی بر این بخش اکتفا کرده است.
امامی در پایان سخنان خود، کتاب سهجلدی این کیمیای هستی را یکی از آثار بسیار مهم و مؤثر در حوزهی حافظشناسی خواند و مطالعهی بردبارانهی آن را به همهی دانشجویان و علاقهمندان شعر حافظ توصیه کرد.
دکتر منیژه عبدالهی دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علوم پزشکی شیراز نیز، آخرین سخنران این نشست بود. وی با استناد به کتاب این کیمیای هستی گفت: استاد محمدرضا شفیعیکدکنی بر این باور هستند که در بوطیقای حافظ معانی بر بیان مقدم است. (این کیمیای هستی، ج2، ص113) به نظر میرسد این مفهوم و این عبارت درباب سه جلد کتاب این کیمیای هستی که حاصل تقریرات ایشان در سلسله درسگفتارهای حافظشناسی است، نیز صادق است. به دیگر سخن، کتاب این کیمیای هستی فارغ از رسم و رسوم رایج در تالیف کتابهای تحقیقی و پژوهشی، تنها به معنا و مفهوم و محتوا نظر دارد و در پرداخت معانی حافظانه هیچ آدابی و ترتیبی نمیجوید. از اینرو کسانی که در جستوجوی متنی منسجم و تحقیقی در خصوص شعر حافظ هستند، نمیتوانند خواسته و مطلوب خود را در این کتاب بیابند. از سوی دیگر اما، کتاب کام و مراد حافظدوستانی راکه میخواهند چندی با مضامین، واژهها، ترکیبها و اندیشههای حافظ، بیواسطه، سرکنند و خاطر خوش دارند، برآورده میکند و ذوق ادبدوستانی را برمیانگیزد که میخواهند چندی بیمزاحمت سختگیریهای نوشتههای رسمی، در فضای شعر حافظ نفسی تازه کنند و احیانا پروازی و فرازوفرودی حافظوار را تجربه کنند.
نشست «بازخوانی کارنامهی حافظ پژوهی زندهیاد استاد سلیم نیساری»
نشست «بازخوانی کارنامهی حافظ پژوهی زندهیاد استاد سلیم نیساری»
مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، در آستانهی چهلمین روز درگذشت استاد سلیم نیساری، نشستی با عنوان «بازخوانی کارنامهی حافظپژوهی زندهیاد استاد سلیم نیساری» برگزار کرد. این نشست در روز شنبه، چهارم اسفندماه ١٣۹٧، در سالن منتظری دانشکدهی علوم، دانشگاه شیراز در ساعت 16:30 تا 18:30 برگزار شد.
این مراسم پس از تلاوت آیاتی از قرآن و نمایش فیلمی مستند ساختهی آقای شمسالدینی دربارهی استاد نیساری آغاز شد. در ابتدا، دکتر کاووس حسنلی مدیر مرکز حافظشناسی پس از خوشامدگویی به حاضران، زندهیاد دکتر سلیم نیساری را از استادان پرتلاش و نامدار زبان و ادبیات فارسی خواند که در حوزهی آموزش زبان فارسی و گسترش آن نقش فعال داشتند و نیز در پیوند با حافظ آثار گرانمایهای را پدید آوردند. وی با اشاره به سخنان پیشین خود درباهی استاد نیساری، ایشان را از پویاترین، دقیقترین و علمیترین حافظشناسان و حافظپژوهان دانست. اهدای نشان درجه یک حافظشناسی در سال 1387 و انتشار کتاب ارزشمند «نسخههای خطی قرن نهم حافظ» در سال 1380 از جمله پیوندهای استاد نیساری با مرکز حافظ شناسی بود که دکتر حسنلی دربارهی آن سخن گفت. مدیر مرکز حافظشناسی در ادامهی سخنان خود به طرحی اشاره کرد که در سال 1379 به همکاران خود در مرکز حافظشناسی پیشنهاد دادهبود. هدف از این طرح، پدیدآوردن نسخهای از دیوان حافظ بود که با همکاری برجستهترین حافظشناسان و نسخهپژوهان دیوان حافظ باید سامان مییافت و با امضا و تایید این حافظشناسان منتشر میشد. هستهی اولیهی سیاستگذاری این طرح آقایان: دکتر علی رواقی، دکتر اصغر دادبه، دکتر سلیم نیساری و استاد بهاءالدین خرمشاهی بودهاند. پیشنهاد مرکز حافظ شناسی استفاده از تمام نسخههایی بوده که دکتر نیساری گردآوری کردهبودند که تاکنون امکان استفاده از این نسخهها فراهم نشده است. در پایان دکترحسنلی دربارهی نقش ویژهی دکتر نیساری در تاسیس دانشکدهی ادبیات در شیراز سخن گفت. به گفتهی ایشان دکتر نیساری در پی ابلاغ ماموریتی، در 20 اسفندماه 1333 به شیراز وارد میشود و در 29 اسفند جشن افتتاحیهی دانشگاه شیراز را برپا میکند و با وجود تعطیلی مراکز آموزشی تا 14 فروردین، دانشجویان از 9 فروردین 1334 در کلاسهای درس دانشکدهی ادبیات حاضر میشوند. دکتر نیساری استادان بزرگی از جمله فروزانفر، سیّدکاظم عصار، احمد بهمنیار، سعید نفیسی، ذبیحالله صفا و… را برای تدریس در دانشگاه شیراز دعوت میکند. سرانجام در تاریخ 14 اردیبهشت 1334 آقای دکتر لطفعلی صورتگر به عنوان رئیس دانشکدهی ادبیات به شیراز وارد میشوند و فعالیتهای خود را در کنار دکتر سلیم نیساری آغاز میکنند.
با پایان یافتن سخنان دکترحسنلی، دکتر سید محمدهادی حسینی، مدیر روابط عمومی مرکز حافظشناسی، در جایگاه مجری برنامه، در کنار دکتر خسرو قاسمیان و دکتر مدینه کرمی، این نشست را اداره کرد. دکتر قاسمیان، عضو هیأت علمی دانشگاه علومپزشکی، اولین سخنران این نشست بود. وی با تشکر از برگزارکنندگان جلسهی بررسی و معرفی کارنامهی حافظپژوهی دکتر سلیم نیساری، بهویژه از پژوهشگر برجسته دکتر کاووس حسنلی که همیشه قدردان پژوهشگران بهویژه در حوزهی حافظپژوهی و سعدیشناسی هستند و نیز با خوشآمدگویی به خانوادهی استاد نیساری که در جلسه حضور داشتند، زندهیاد دکتر نیساری را پژوهشگری سترگ خواند و سه اثر برجستهي ایشان یعنی: «مقدمهای بر تدوین غزلهای حافظ»، «دفتر دگرسانیها در غزلهای حافظ» و «تصحیح دیوان حافظ» را به منزلهی سهگانهی استاد نیساری برشمرد و این سه اثر را به عنوان سه ضلع یک مثلث یا سه حلقهی متصل به هم و تکمیلکنندهی یکدیگر دانست که در عین حال هر کدام به نوبهی خود مستقل و منحصربهفرد هستند.
دکتر قاسمیان، با معرفی اجمالی سه اثر یادشده، به سه نقد عالمانه و موشکافانهی استاد نیساری بر سه نسخهي چاپی علامه قزوینی و غنی، دکتر پرویز خانلری و مسعود فرزاد اشاره کردند و نقد دکتر نیساری بر حافظ قزوینی را بهصورتی فشرده بررسی و گزارش نمود و نقدهای ایشان را در حوزهی حافظپژوهی، روشنگر و راهگشا دانست.
دکتر مدینه کرمی دومین سخنران این نشست، سخنان خود را با طرح این مسئله آغاز کرد که بسیاری از بزرگان زبان و ادبیات فارسی- از جمله استاد نیساری- ترکزبان بودهاند؛ یعنی به زبانی غیر از زبان مادری خود گرایش پیدا کرده، آن را به خوبی فراگرفته و در گسترش و ترویج آن شاید بیش از گویشوران آن زبان کوشیدهاند. او علت اصلی این مسئله را وسواس و درنگ و دقت ویژه در فراگرفتن زبان و نیز استعداد ذاتی زبان و حضور عناصر ادبی در آن که باعث شوق بیشتر در فراگرفتن زبان می شود، دانست. وی افزود دکتر سلیم نیساری از پیشگامان تألیف کتاب در زمینهی آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان هستند. کتاب «فارسی یاد بگیرید» دکتر نیساری که در سال 1334 نوشته شدهاست، پیشگام این رشته در ایران است با این حال، بسیاری از معیارهای یک کتاب آموزشی مناسب از جمله عنوان مناسب، کیفیت نگارش و چاپ، برخورداری از تصاویر رنگی جذاب برای کمک به یادگیری فراگیران، نگارش بر اساس چارچوب نظری و علمی دقیق متناسب با سطح پایه، استفاده از آوانگاری را دارد.
دکتر کرمی در بخش دوم سخنان خود کتاب «دفتر دگرسانیها در غزلهای حافظ» را معرفی و بررسی کرد. ایشان با تمیزدادن «دگرسانی» از «اشتباه»، چند علت برای پدیدآمدن این همه اختلاف در ثبت واژهها و عبارتهای شعر حافظ، به نقل دکتر نیساری برشمرد که عبارتند از:1. تغییرات ایجادشده توسط خود حافظ؛ 2. تحریف آگاهانه یا ناآگاهانهی کاتبان؛ 3. عوامل طبیعی در اثر گذر زمان مانند اضافه شدن نقطه یا پاک شدن حروف و… . دکتر کرمی پیچیدگی و توبرتویی معنایی شعر حافظ را که موجب به شکافکنی کاتبان میشده از دیگر دلایل دگرسانی در شعر حافظ برشمرد. وی افزود: در دفتر دگرسانیها، دکتر نیساری توضیحات دقیقی دربارهی معیارهای گزینش متن اصلی و منتخب میدهند که عبارتند از: 1. ضبط اکثریت نسخ، 2. ضبط اقدم و اهمّ نسخ 3. توجه به سنخ اندیشه و سبک بیان حافظ. این نشست با پرسش و پاسخ کوتاهی دربارهی محتوای سخنرانی دو سخنران پایان یافت.
نشست نقد کتاب «دانشنامهی حافظ و حافظ پژوهی»
نشست نقد کتاب «دانشنامهی حافظ و حافظ پژوهی»
نشست نقد و بررسی دانشنامهی حافظ و حافظپژوهی ساعت 16:30 تا 18:30 روز شنبه 8 دیماه 1397، در سالن شهید منتظری دانشکدهی علوم دانشگاه شیراز، به همت مرکز حافظشناسی و کرسی پژوهشی حافظ، با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، انجمن دوستداران حافظ و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز برگزار شد.
در این نشست، آقای منصور پایمرد، دکتر کاووس حسنلی، دکتر رضا رستگاری و دکتر فرزانه معینی با رویکردی نقدمحور دربارهی این دانشنامه سخن گفتند.
در ابتدای مراسم، دکتر حسنلی، مدیر مرکز حافظشناسی، به دو رخداد علمی فرخنده و رخدادی تلخ در پیوند با حافظ اشاره کرد؛ چاپ دو كتاب «دانشنامهى حافظ و حافظپژوهى» به سرويراستارى استاد بهاءالدین خرّمشاهى و كتاب «اين كيمياي هستى» از دکتر محمّدرضا شفيعيكدكنى را دو اتفاق مهم و خوشايند در سال ٩٧ در زمينهى حافظپژوهى برشمرد كه به دليل اهميت آنها مركز حافظشناسى، نشستهاى نقد و بررسى دو اثر را در برنامهی كار خود قرار داده است. وی همچنین به درگذشت استاد هاشم جاويد، حافظپژوه و نویسندهی كتاب «حافظ جاويد» در اردیبهشتماه سال جارى اشاره كرد و آن را رویدادی تلخ دانست. سپس با اشاره بههمكارى مركز حافظشناسى در تدوين این دانشنامه گفت: حدود ٢٧٠ مدخل از اين دانشنامه را پژوهشگران شيرازى نوشتهاند كه مقالههايی بسيار روشمند و مفيد است.
مدير مرکز حافظشناسی ارائهی مطالب تثبیتشدهی علمی و پرهیز از درج نظرات سلیقهای و ذوقی را از اصول نگارش مدخل در دانشنامه خواند و گفت: علیرغم منحصر بهفرد بودن این دانشنامه، عدول از این معیارها در برخی مقالههای آن دیده میشود. در ادامه سه سخنران دیگر، سخنان خود را در دو بخش ایراد کردند. منصور پایمرد، مدیر انجمن دوستداران حافظ، در بخش اول سخنان خود تدوین دانشنامهی حافظ و حافظپژوهی را کاری لازم دانست. او گفت: این دانشنامه با تمام کاستیهایش، بیشتر پرسشهای حافظپژوهان را در سطوح مختلف پاسخ میدهد و بهرغم اشکالهایی که دارد، متعهدانه و محققانه نوشته شده است. وی با انتقاد از روش انتخاب مدخلها، گفت که جای بعضی از مقالهها و مدخلها در این دانشنامه خالی است. همچنین بخشی از مطالب دانشنامه بهدلیل روشمندنبودن تکرار شده، حال آنکه با انتخاب روش مناسب میشد از حجم دانشنامه کم کرد.
پس از وی دکتر رضا رستگاری، جانشین مدیر مرکز حافظشناسی و پژوهشگر دورهی پسادکتری این مرکز، سخنان خود را با بیان اهمیت و دشواریهای دانشنامهنگاری آغاز کرد و گفت: کار دانشنامه از سه سال پیش آغاز شد. ابتدا فهرست مدخلها و شیوهنامهای برای نگارش و ارجاعدهی تنظیم و بنا شد هر کس در حوزهی تخصص خود نوشتن مدخلهایی را برعهده گیرد. اما بدقولی و کمکاری برخی نویسندگان سبب شد که با پژوهشگران دیگر جایگزین شوند یا مدخلهایی حذف شود. اینکه نویسندگان دانشنامه در طول نگارش مدخلها از کار یکدیگر خبر نداشتند هم باعث شد پارهای مطالب تکراری بهدانشنامه راه یابد. در هر حال تدوین دانشنامه لازم بود و عزم راسخ و همت مردانهی گردانندگان سبب شد دانشنامهای مستقل برای حافظ نگاشته شود. وی اظهار امیدواری کرد پروندهی دانشنامهی حافظ بسته نشود تا با استدراک مدخلهای افتاده، الحاق مطالب لازم بهمقالات و ویرایشهای بعدی، نقایص دانشنامه اصلاح شود و بهکمال برسد.
دکتر فرزانه معینی از همکاران و نویسندگان مدخلهای «دانشنامه حافظ و حافظپژوهی» آخرین سخنران این نشست بود. او در بخش اول سخنانش تدوین این دانشنامه را ارزشمند دانست. وی بهاستناد سایت بنیاد دانشنامهنگاری گفت: تا سال 88 دویست دانشنامه در کشور نگاشته شده است. او با توجه به زمانبر و دقیق بودن کار تدوین دانشنامه این آمار را تأملبرانگیز خواند و با توجه بهتنوع موضوع این دویست دانشنامه، تدوین دانشنامهای در پیوند با حافظ و حافظپژوهی را که یکی از عرصههای مهم مطالعه و پژوهش ادبی است، ضروری خواند. دکتر معینی گستردگی موضوع و محتوای مدخلهای دانشنامه را یکی از امتیازهای آن دانست، اما نبود نمایه و فهرستی که این تنوّع و فراوانی را بازنماید، از ضعفهای این اثر خواند. از دیدگاه وی، ابهام در عنوان برخی از مدخلها مانند «مناسبخوانی شعر حافظ»، «پاشان»، «گفتمانهای حافظ» و ضعف دستوری عنوان در بعضی از مدخلها مانند «پایاننامههای حافظ» را از دیگر عیوب این دانشنامه برشمرد.
استاد پایمرد در بخش دوم سخنان خود تکرار محتوایی دانشنامه، پیروی نکردن از یک شیوهی هماهنگ در مدخلنویسی و اطلاعات اضافی و غیرمرتبط در معرفی نویسندگان و تطویل کلام در برخی مدخلها و استفاده از منابع دست سوم را از دیگر عیبهای این دانشنامه برشمرد.
دکتر رستگاری در بخش دوم سخنان خود با اشاره به تنوّع و گستردگی مطالب در اشعار حافظ گفت: دیوان حافظ تبلور تاریخ و فرهنگ ایرانی است و اشارات تاریخی و اصطلاحات علمی بسیار در اشعار او دیده میشود. تنظیم اینگونه مقالات در دانشنامهی حافظ با دیگر دانشنامهها متفاوت است، زیرا باید با رویکرد حافظمحور نگاشته شود. وی اختصاص مقالهی مستقل بهمعرفی افرادی نظیر عباس اقبالآشتیانی و محمّدابراهیم باستانیپاریزی بهعنوان حافظپژوه را شایان تأمل خواند و در پایان افزود: «راهنمای موضوعی حافظشناسی» از دکتر کاووس حسنلی و همکارانشان، نمونهای مجمل از دانشنامهی حافظ است و میتواند مکمّل دانشنامه و راهگشای پژوهشگران در مطالعات حافظپژوهی باشد.
دکتر معینی نیز در تکمیل سخنان خود در بخش دوم دربارهی نابسامانی منابع برخی مقالهها و تکرار محتوایی دانشنامه و ضرورت بازنگری آن سخن گفت و یادآوری کرد: بیان این انتقادها و کاستیها از ارزش و اهمیت دانشنامه نمیکاهد. او سخنان خود را با بیان ضرورت دستیافتن به نظام و قاعدهای روشن و تثبیتشده برای نگارش دانشنامه و نقد و بررسی دانشنامههایی که تاکنون تدوین شده است، به پایان برد.
آخرین دیدگاهها